گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

بترس از من ...


بترس از من، بترس ای جغد بد ترکیب خاموش

 

هنوزم در گلو فریادها بسیار دارم

 

 

پری زخمی، سری خونین، لبی پاره ولی باز

 

تنی گرم از تب بیدادها بسیار دارم

 

 

بترس ای جغد تاریکی ، نپنداری که خوابم

 

برایت رقص خون در بادها بسیار دارم

 

 

تنم با اشک می شویم که زخمم تازه گردد

 

من از چنگال ِ ظلمت یادها بسیار دارم

 

 

بترس از من که بیدارم من امشب

 

به سینه کینه از صیادها بسیار دارم

 

 بترس از من، بترس ای جغد ِ بدترکیب ِ خاموش

 


گرمک جغد: از چشمی که به تاریکی عادت کرده است ذاتا متنفرم


 

گرمک  معما: لطفا بفرمایید در جمله زیر که از بیانات شیرین سخنگوی وزارت امور خارجه می باشد کدام کلمه مازاد است؟    "نیروگاه بوشهر بدون تاخیر افتتاح می شود"


الف: نیروگاه      ب: بوشهر     ج: بدون تاخیر      د: افتتاح      هـ : هر چهار گزینه صحیح است؟ 

 


گرمکانه: برای وزغ  آرامش برکه دوست داشتنی است. اما صخره میداند که در موج های دریا چه شکوهی نهفته است.

بخشش نور در تاریکی


تقدیم به چشمانی که خورشید اندیشه اش پس از غروب چشمانش از مشرق قلبش طلوع کرد.


 

 بانو ! چشمانی که تو بخشیدی چشمان یک ملت بود نه چشمان یک مرد مفلوک و گنهکار


تو به قانون ِ کوری بینایی و روشنی بخشیدی که هرگز قادر نبود مانع از غروب چشمهای زیبای تو شود.


قانون کوری که دیریست با قبای پاره اش روضه اشک می خواند و از سر بریده و برهنه ی کربلا می گوید اما فرزندانش را در گوشه گوشه این دیار سر می برند و تن برهنه می کنند.


بانو! آنچه را تو بخشیدی تنها دو حفره کوچک در سری آفت زده از ناهنجاریهای اجتماع نبود، که حفره های عمیق و تاریک ِ یک نسل سوخته است که تو کوشیدی از بر باد رفتن خاکسترش جلوگیری کنی.


بانو! بر چشمان تاریکت افسوس مخور. امروز روشنای دلت  چراغی را افروخت که یقین چراغ اندیشه ی نسل های آتی خواهد بود.


نسلی که از قانون ِ تاریک گرفتن و حبس کردن و بریدن و کشتن و سوختن سخت بیزار است.


به قلبت بگو که آن چشم ها را به بلوغ اندیشه یک ملت بخشیده ای و در تاریخ یک ملت یادگار خواهد ماند.

 


گرمک خبر: شنیده شد سیستم رای گیری مجلس تغییر خواهد کرد. در همین راستا پیشنهاد میگردد بجای واژه مستهجن « دو » جهت ابراز مخالفت با لوایح آبکی، منبعد نمایندگان محترم از نشانه ب ی ل ا خ که معنای وسیع تری دارد استفاده نمایند.

 


گرمکانه : هیچ عضوی زیباتر و با ارزش تر از چشم نیست . اما با یک قلب تاریک داشتن چشمانی زیبا بهایی ندارد.

ماه ضیافت


ماه ضیافت الهی بر همه ی مهمانان الهی مبارک باد


 


مــــاه مهمانی رسید        کــــــــــــوزه ی آب ِ هوس       بر زمیـن خورد و شکست

 

عفــو ِ رحمانی رسید        دست خواهش های نفس      با غل و زنجیــــــــــر بست

 

سفـره ی نانی رسید        لقمه ی حــــــــرص و ولـع       از دهــــان انداخـت دست

 

ابـــــــــر بارانی رسید        تـا کویـــــر دل شــــــــــود       از شرابـش مست ِ مست

 

وقـــــت قربانی رسید        تـا بــه قربانگاه ِ عشـــــق       بگـــذری از هر چه هست

 

روز مهمانـــــی رسید        بـا دو چشــــــم ِ منتظـــر        میزبانــــت بـــــر در است

 

 

رمضان نوشت:

                        خداوندا ! سفره رمضان گستراندی و ما را به مهمانی دعوت کرده ای

                         چنان کن که چون مهمانی تمام شد و سفره برچیدی گرسنه نمانیم.


 

گرمکانه: اگر از سفره رمضان بوی اطعام بهشتی را استشمام نمی کنیم، به شامه ی خود شک کنیم نه سفره الهی.

کوهستان


به کوهستان رفته بودم .  بگذریم از هوای تازه ، چشمه سارهای زیبا ،  درختان سرسبز  و هوای تازه اش

جداً جای خوبی است که یادمان بیاید با این همه ادعا هیچ نیستیم. هیچ ِ هیچ !

 


پای آن کــــــــــوه بلنــــــد              آب شد برف ِ "منم"              منم= منیّت و غرور


چشم دل چون چشمه شد          بـاز شد چشـم تـنـم


تازه فهمیدم که من        هیچ هیچم پیش او


من سرابی تشنه لب       او لبالب آب جــــو


 

گفتــــــم ای کوه بلند   این بزرگــی از کجاست


گفت اینجا من کی ام   هر چه دارم از خـداست


 

من غباری کوچکـــم      پیـــــش تــــو شاید بـــزرگ


گـــر نمی دیدم خدا      می شدم همچون تو  گرگ


 

چشمه و کوه و دَمَن       آدمـــی را عبرت است


این غرور بی حساب      چشم دل را آفت است




گرمکانه: چون کوه سخت باشیم اما نه آنقدر که عاری از چشمه سار. مثل گرمک پوستی زبر و دلی آبدار داشته باشیم.

تیر غیب


گرمک شیرین بر انبوه گرمکان ِ دکان میوه فروش سخت به خود می لرزید.


پرسیدند: شکر پاره ترا چه شده ؟!! تا بوده مشتاقان گرمک در پای تو لرزیده اند. اما لرز گرمک چیز عجیبی است.


گرمک گفت: ترسم از تیر غیبی است که عنقریب از سوی استرسواری بر سینه ام نشیند و دل و تخمه ام را بیرون بریزد.


پرسیدند: از کدام تیر غیب می گویی؟


گفت: شنیده ام همکاران و همیاران انرژی اتمی را برادران استکبار جهانی به تیر غیب ترور میکنند.


گفتند تو چرا می لرزی؟!!! ترا سننه ؟!


گفت: روزی بر طَبَق گرمکها از سر شیرینی چنان عشوه و طنازی کردم که تا به خود آمدم ، خود را بر سفره دوستان صفرایی سازمان انرژی اتمی یافتم. در کام آنها خوش آمدم و مهر ما در دل آنها بد رقم نشست.


گفتند: اینکه چیز تازه ای نیست. برادران استکبار همیشه اینگونه بوده اند. اما امروز چرا چون بید بر خود می لرزی.


گفت: سخن سردار مرا هراسان کرده است. سردار فرموده اند که امنیت کشور مناسب است. هر گاه سردار سخن از امنیت می گویند مو بر تن نحیف و شیرینم سیخ می گردد.


 

توضیح نوشت: برادران استکبار چیزی مثل همان برادران قاچاقی است. در فرهنگ لغت گرمک در این مورد فقط همین نوشته شده بود.


مرخصی نامه : چند روزی نیستم. برای ریه های دود گرفته ام به دنبال هوای تازه می روم.

رفیق راه


بیا رفیق ِ راه ، راه تاریک است


شب از نفس افتاد صبح نزدیک است


سرت به شانه ام بگذار ، خسته ای انگار


کنار هم باشیم ، جاده باریک است

 

 

گرمک نوشت: دلتنگ یک رفیق شدم . یک رفیق همراه که روزگاری نه چندان دور در کنار ما بود.


 

گرمکانه : راهی که بی همراه باشد محتمل بیراهه است. به نقشه اکتفا نکنیم.

سینه سرخان روزگار


تقدیم به صهبانای عزیز، مسافری بازمانده از قافله عشق و یادگاری از حماسه ای بزرگ


سعید جان! با عجله نوشتم و بقول استاد کوروش فی البداهه بود

به بزرگی خودتان عفو فرمایید

 

جان فدای مهرتان ای خوب رو


از شما ما را بُود این آبـــرو


 

بوسه بر دستت زنم بر پای تو


بر تمام ِ زخم هایت مو به مو


 

از ادب زانو به پیشت می زنم


می نشینم پیش رویت روبرو

 


تشنــه ی آبـــم مگر آبــــم دهی


جرعه ی آبی که داری در سبو



شهرزاد ِ قصه گوی ما تویی


شب دراز و عمر ما مانند جو

 


قصه ی رستم بگو با دیو خصم


از سر ِ سرخ سیاوش ها بگو

 


قصه ی از خاک تا پیش خدا


قصه ی زیباترین پرواز ِ قو

 


ای برادر! عشـق را تفسیر کن


ما که سرگردان عشقیم کو به کو      کو=کوه

 


گرمکانه: جنگ تلخ است حتی در کام گرمک . اما دوستان! پاسبانان باغ گرمک مان را هرگز فراموش نکنیم.

راه ترکستان


در چشمان آرام مرد عینکی خیره شد و گرمای مزاجش بالا گرفت و غرید


شکوه ها کرد


پرده ها درید


نعره ها زد


ناراست گفت و ناثواب شکر خورد


گفت و گفت و گفت و ..... تا خسته شد


آنگاه در چشمهای مرد عینکی زل زد و ملتمسانه پرسید: چیزی نمی گویی؟


مرد عینکی با نگاه آرامش چشم در چشم  او دوخت و گفت: راهی که تو می روی به ترکستان است.

 

گرمک توضیح: یاد یک شب جنجالی افتادم. ذهنم آشفته شد و این شد که شد.



نقل قول (عجب رویی؟!!!): در این 4 ، 5 سال به اندازه همه دوره های قبل در این کشور کار شده است.



گرمکانه: در وقت تند مزاجی گرمک خوب چیزی است. اما در وقت سرد مزاجی مرد باید بود و پای لرزش نشست.

چشمانت


یک شبی در خواب دیدم بوسه بارانت نمودم

 

                                                     آتـشی افتـــــاد در مــن ، سینـــه بریـانـت نمودم

 

از شراب ِ چشم هایت اندکی مِی نوش کردم

 

                                                      مست گشتم، سجده ها بر مُهر چشمانت نمودم


 

گرمکانه: بعضی چشمها خیلی قیمتی اند. بیش از یک عمر تماشا. افسوس جیب ما از درنگ عمر خالیست.

رفیق نادان

مردی سرخوش از روزگار بر درخت همی نشسته بود و شاخه ی زیر خود به اره می برید.


رهگذران او را همی نصیحت کردند که عنقریب سرنگون خواهی شد.


خنده همی زد که خیالی نیست.


زین سخن بر فرق مردمان از تعجب شاخ همی رویید.


چون تعجب مردمان را بدید گفت : ما را رفیقی است دلسوز و همراه . فی الواقعه او آن پایین مراقب ماست.


آنگاه مردی از میان برخاست و کیسه ای درشت از سنگ به دست او داد.


پس او در کیسه دست همی کرد و با سنگ سر مردم همی کوفت و خنده همی کرد.


پس جمعیت بر آن مرد بانگ همی زدند که این چه کار بود که کردی؟


گفت: رفیق اویم و دلسوزش . خواستم تا او را  از زحمت زبان شما همی رهانم.


در این سخن بود که شاخه از فرط سنگینی بشکست و مرد فرو افتاد و گردنش بشکست و در جا بمرد.



 

گرمک خبر: گوش شیطان کر در خبرها شنیدیم که ایران به سوریه 6 میلیارد دلار کمک مالی بلاعوض نموده است.

 


گرمکانه: هرگز گرمک در زیر بغل مردی که بر ریسمان باریک ایستاده نگذارید؛ اگر دل نگران افتادنش هستید.


نداشتیم(؟!) : چرا بعضی از دوستان اصرار دارند خبر بالا با داستان مان ارتباط معنایی داره؟