گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

یا علی! راحت شدی


یا علی! راحت شدی، دنیا برایت تنگ بود

 

با تو و اندیشه و نام علی در جنگ بود

 

 

یا علی! تنها ترا شیر عرب خواندند و بس

 

 پای شمشیر عرب در فهم ذاتت لنگ بود

 

 

یا علی! شمشیر آن جهلی که بر فرقت نشست

 

ریشه هایش در جمود و مغزهای هنگ بود

 

 

یا علی! با چاه نخلستان نمودی درد دل

 

بس که آن مردم کر و در چاه دیده سنگ بود

 

 

یا علی! آن خطبه های دلکش و پر نغز ِ تو

 

خواندن یاسین به گوش مردمان ِ شنگ بود     (با عرض پوزش از جناب شنگ عزیز)


 

یا علی! امروز هم در فهم تو بیگانه ایم

 

بر زبان باشد علی اما به دلها زنگ بود

 

 

آنکه می گوید علی یا با علی دیگریست

 

یا علی در کار و در کردار او کمرنگ بود


 

بی تعارف  از علی تنها به نامش دلخوشیم


بس که نامش بر زبان شیرین و خوش آهنگ بود

 


علی نوشت:


برای علی که در نماز تیر از پایش بیرون می کشند و ملتفت نیست


برای علی که در نماز تیغ بر فرقش می زنند اما از وصال معبود و رستگاری بانگ می زند


درد مفهوم خود را از دست می دهد.


اما تیزی جهلی که از شمشیر خوردن علی در محراب به شگفت می آید که مگر علی هم نماز می خواند؟


دردیست جانکاه که استخوان را سوخته و خاکستر میکند.


علی جان! دیگر راحت شدی . دردها تمام شد . بگذار تاریخ هم به درد بی تو بودن تا ابد بسوزد.

 

 


گرمکانه: هر علی نامی، علی نمی شود. همانطور که هر گردی گردو نمی شود. (مخاطب خاص)

نامه نویساش بیایند جلو !

چند روز پیش فرصتی شد نامه ای برای مدیریت بلاگ اسکای تهیه کردم و به ایمیل آن مدیریت ارسال کردم.

 

در نامه درخواست کردم که برای حفظ آثار و دست نوشته های کاربران این بلاگر در هنگام فیلتر شدن های بی حساب و کتاب تمهیداتی ببینند.

 

پیشنهاد کردم همانند بلاگفا امکان تغییر نام وبلاگ را ایجاد نمایند تا بدون احتیاج به ایجاد یک وبلاگ جدید بتوان با تمام مطالب قبلی به یک نام جدید اسباب کشی نمود.

 

مدیریت محترم بلاگ اسکای لطف کرده و پاسخ دادند که بررسی خواهند کرد و در صورت امکان انجام خواهند داد.

 

منظور از اینهمه روده درازی این بود که شما نیز لطف کرده و در چند خط این مسئله را با پیشنهادی که خود صلاح میدانید نگاشته و به عرض مدیریت بلاگ اسکای برسانید.

 

حالا که اینجا چادر زده ایم و بساط پهن کرده ایم شاید بتوانیم با کمک هم و با پیگیری مصرانه موجب این امر خیر شده تا هم خود ذینفع باشیم و هم دعای خیر دیگران را بدرقه راه مان کنیم.

 

گیوتین فیلترینگ گوش تا گوش می برد. هیچ مسئولی هم حاضر به پاسخگویی نیست. وبلاگ کوروش عزیز یکی از این گوش بری های بی حساب و کتاب است.

 

اگر تعداد درخواستها زیاد باشد مطمئنا مدیریت محترم بلاگ اسکای کاری خواهند کرد.

 

یادمان باشد ما بی شماریم

 

 

کاپشن نوشت: می گوید "خوب است شهرکی بسازیم تا هر کسی می خواهد فحاشی کند و کتک کاری کند برود آنجا و خود را تخلیه کند . بگذارید مردم به زندگی شان برسند."

 

یادم افتاد برای نظافت مسجدی اتفاق کردند که یک روز مشخص همه برای کمک بیایند. آن روز چون رسید همه آمدند جز یک نفر که نه آن روز و نه روزهای بعد دیگر پیدایش نشد.

 

روزی او را در راهی رویت کردند . پس گفتند: ای ناخوب! این بود رسم رفاقت و همراهی. چون وقت کار شد شانه خالی کردی؟

 

گفت: چون روز مقرر رسید، چون قصد آمدن کردم هر چه نگاه کردم جز خود در آن مسجد گرد و آلودگی نیافتم. پس بهتر آن دیدم که مسجد را از لوس آلودگی خود پاک نمایم.


تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمی بره

 


بنا به قولی که به آذرکده دادم: پدرم میگفت صبح 28 مرداد به ما گفتند بروید به خیابان و بگویید درود بر مصدق. عصر همان روز به ما گفتند بروید و بگویید مرگ بر مصدق . ما هم رفتیم و گفتیم . بدون اینکه بپرسیم چرا

 


گرمکانه: گهگاه به آیینه نگاهی کن. اغلب گمشده ات آنجاست.

باز هم کوفه شمشیر بر فرق تاریخ زد


امشب شب ضربت مولای متقیان است. نفرین بر کوفه با جهل ها و کینه هایش



کوفه میداند که او با ما چه کرد       کوفه میداند که با دلها چه کرد


کوفه میداند دلش پر کینه بود         کینه هاایش با سر مولا چه کرد


کوفه میداند که درد جهل چیست   جهل مردم با گل ِ طاها چه کرد        (طاها= لقب پیامبر)


کوفه میداند که با آل علی             با حسین و زینب کبرا چه کرد


کوفه میداند که آن مرد غریب          نیمه شب با کیسه ی خرما چه کرد


بعد از این بابا نمی بیند یتیم          کوفه میداند که با بابا چه کرد


کوفه میداند وفا در کوفه نیست       کوفیان را شهوت دنیا چه کرد


کوفه میداند علی با عشق رفت      با علی دلتنگی ِ زهرا چه کرد




گرمک التماس : دوستان! ما را در زیر چتر قرآن در احیاهای شب قدر یاد کنید.



گرمکانه : شمشیر ابن ملجم با سوهان جهل تیز شده بود. مواظب شمشیر اندیشه تان باشید.

آن شب خاطره انگیز


نگاهـــــت نقـــش دریــــــا بود آنشب       خیالت مثل رویا بود آنشب


عطش را از لــب ســــــرخ ِ تو چیــدم       چه شیرین وگوارا بود آنشب


تماشایت دوای درد چشـــــــم است        ترا چشمم تمنّا بود آنشب


تن ات عطــــــر ِ عبــادت می پـراکـنـد       دلم تا صبح احیا بود آنشب


پـــریشانم اگـــــر می بینی امــــــروز       ترا چشمی فریبا بود آنشب


هنـــــوزم طعــــم بوست در خیالست      لبت گــــرم و گوارا بود آنشب


تنم چون جوجه ای می لرزد از عشق      از آن حسّی که آنجا بود آنشب


تــــــو چونان رود می حرفیدی برایــم       مرا چشمی به لبها بود آنشب


کلامـــت می وزید چون بــاد و توفــان       ولی چشم ِ تو شهلا بود آنشب


مپرس ای نازنین! بر من چه بگذشت       دلم مجنون ِ لیلا بود آنشب


چـــه شبهایی رسید و صبـــح گردید        ولی عشقت چه زیبا بود آنشب


 


گرمک عشق : بعضی خاطرات را با آب زمان نمی توان شست. زیرا که چون سنگ نوشته در خیال ماندگارند.

 


گرمک نوشت: اگر در شعرهای بنده بی ربط گویی ها فراوانست به حساب این همکار و ارباب رجوعها بگذارید. زیرا اغلب در محل کار آنها را سر هم بندی می کنم.

 


گرمکانه: اگر عاشق کسی هستید عاشق نگاهش شوید. با چشمها معامله  کنید، صورتها را اعتباری نیست.


خدا گویه: بخاطر دیروز ممنون. بخاطر چیزی که داده بودی و شاید می خواستی، اما پس نگرفتی. (پسرم بیشتر مواظب خودت باش)

ارشادیه


از : وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی

به: نظامی گنجوی، شاعر پارسی گوی قرن ششم

 

با سلام و احترام


          نظر به بررسی های بعمل آمده در خصوص اثر ماندگار جنابعالی بنام خسرو و شیرین، مواردی عدیده از مضامین منافی عفت و مخالف شرع مقدس مشاهده گردید که مستدعی است در اثر مربوطه اصلاحات لازم را اعمال نموده و جهت تایید نهایی به این وزارتخانه ارسال فرمایید.


ضمناً سایر آثار نوشته شده توسط حضرتعالی در نوبت بررسی و بازبینی کارشناسان خبره و تیزبین و ارزشی این وزارتخانه قرار دارند که متعاقباً اعلام خواهد گردید.


 

گرمک خبر: مدیر فرهنگی انتشارات پیدایش، اشکالاتی که بر منظومه «خسرو و شیرین» آن هم در چاپ هشتم و پس از 9 قرن از خلق این منظومه از سوی اداره کتاب وزارت ارشاد وارد شده را غیر اصولی دانستبقیه خبر . (عصر ایران)

 


گرمک نوشت: 


در سکوت ِ تلخ ِ شبهایم شکر نیست    غم مخور ای دل که تلخی تا سحر نیست


بهر شیرین خســــروان فرهاد کشتند     عشق ِشیرین ای پسر بی دردسر نیست

 


گرمکانه: دانایی به عقل است نه به معلق، پس به پیش دانایان معلق بازی شرط عقل نیست.

میلاد تنهاترین سردار


آن یگانـه سوّمیـــن خورشیــد مــا      روز ِ میلادش مبـــــــــــارک بر شمــا

 

یــار ِ خوب و روز ِ خوب و ماه ِ خوب     مطـربا چنگــی بـزن ، بــــر دف بکوب

 

ماه رحمــــت، رحمتی دیگر فـــزود     بر زمین، خورشید و مـه دارن سجود

 

میـوه ی یـاس و علــی نوبــر رسید    خـــار ِ چشــم ابتـران، کوثـــــر رسید  (ابتر= اشاره به معنای سوره کوثر)

 

عرشیان تبریــــــــک گویان آمــــدند    گــرد ِ خورشید رُخــش  حلقــه زدند

 

مژده بر احمد که باغش میـــوه داد     سیب ِ سرخ ِ مجتبی، مـــرضیه داد

 

خنده بر لبهای احمد چون نشست     بوسه بر رویش زد و قلبش شکست

 

گفت:یارب! این مبــارک را سپاس!      کو حسین اش این دلاور بی سپاس   (بی سپاس= بی سپاه است)

 

گرچـه امروزش عزیـز و دلبــر است      روز دیگـــــــر قـاتـل ِ او همسر است

 

آنکه پشتـش خالی از هر یــار شد      چـون حســن تنهاترین ســـردار شد

 

 

گرمک نوشت: نمی خواستم در این روز مبارک آخرش را غمگین بنویسم اما این بیت آخری از دیروز دیوانه کرده بود و باید می گفتم.

 

 

گرمکانه : حال امام حسن(ع) را کسی می فهمد که از عزیزترین کسانش خنجر خورده باشد.

پیرمرد ساده لوح


پیرمرد ساده لوحی باغ میوه ای داشت که در فصل میوه دهی یکی درخت پر ثمرتر و میوه هایش بسیار دندان گیر و گواراتر از بقیه بود.


همسایگان که از فرط حسادت چشم دیدن آن یگانه را در باغ پیرمرد نداشتند بر آن شدند که آن درخت را ریشه کن کنند.


پس به مشورت نشستند و نقشه کشیدند.


پس روز دیگر یکی شان به نزد پیرمرد آمد و گفت : برادر! دوش خواب دیدم که بهترین درخت باغت آتش گرفته و شاخه ای از آن در دامان تو افتاد و ترا نیز در آتش کشید.


پیرمرد چهره هراسان شد و گفت: ای برادر تعبیر آن چیست؟


همسایه گفت: آن درخت باغ که خوش ثمرتر است و بدان همیشه فخر می فروشی به گمانم روح شیطان در آن رخنه کرده است تا دین ترا زایل کند.


پیرمرد که هول جهنم در دل افتاده بود گفت: چاره چیست برادر ؟


همسایه فی الفور گفت: حکم عقل در آنست که شاخه های آن درخت را بریده و در آتش بسوزانی تا خشم الهی فرو نشیند.


پس پیرمرد ساده دل اره برداشت و با کمک آن همسایه شاخه های آن درخت را برید و به آتش کشید.


همسایه که بیم آن داشت که سال دیگر درخت شاخه نو بر آورد و باز همان شود که بود پس به پیرمرد گفت:


برادر! حال که دین خود را حفظ کردی و راه بهشت را بر خود هموار نمودی، بیم آن می رود که هنوز در تنه آن درخت شیطان لانه کرده باشد تا به وقت مناسب ترا به گمراهی و ضلالت کشد. نیک آن باشد که این درخت را از ریشه درآورده تا شیطان را از زندگانی خویش ریشه کن کرده باشی.


پس پیرمرد همسایگان را به کمک طلبید و چنان کرد که مراد دل آنها بود.

 


گرمک خبر: آیت الله ابولقاسم خزعلی عضو مجلس خبرگان رهبری از مسئولین قضایی و امنیتی کشور درخواست کرد تا در برخورد با پسرش مهدی خزعلی شدت عمل به خرج دهند .  این در حالی است که  بیست و پنج روز از اعتصاب غذای مهدی خزعلی در زندان می گذرد. البته ایشان دیشب به قید وثیقه فعلا آزاد شدند.


تنویر نامه:  گرمک خبر امروز با متن بالا هیچ گونه رابطه معنایی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. چیزی به ریش ما نبندین

 


گرمکانه: ساده باشید اما ساده لوح خیر . این یکی در جهان بلندت میکند و وان یکی بر زمینت می زند.

تاوان عشق چشمانت


به چشمانت دل و دین داده ام ، دیگر چه می خواهی

 

همین نــه ، جان شیرین داده ام ، دیگر چه می خواهی

 

 

گذشتم از سر و سامان که چشمت مال من باشد

 

چنین تاوان سنگین داده ام ، دیگر چه می خواهی

 

 

گرمک پوزش: مرا چشمانی است که از وصف شان انرژی می گیرم و از تماشایشان سیر نمی شوم. عفو بفرمایید اگر در اینجا قصه مکرر آن چشمها برای دوستان ملال آور است.

 


گرمکانه: به داشته هایت چون جواهر بنگر ، گرمک های دیگر نیز گرمکند و مرغ همسایه غاز نیست.

مصحف نور


دوست عزیزم جناب صهبانا در وصف قرآن شعری پست کرده اند که بنده نیز از سر حسادت بر آن شدم تا چیزی در وصف این کتاب عزیز آسمانی در ماهی که موسوم به ماه قرآن است بنویسم.

 


چه بویی می دهد این مصحف ِ نـور     دل و جان میکند سرمست و کیفور

 

در این مصحف مگر ساقی! چه داری    که مستم کرده ای ماننـــــد منصور    (منصور حلاج،همانکه میگفت اناالحق)

 

چـــه بـاغ دلگشایی، سبــز و خـــرّم     به شــاخ ِ هر درختش میوه ی نور

 

میان چشمه سارش وحی جاریست     گــــلاب احمـــدی بـا بــــوی کافور

 

به خاکش سبـــزه و گلهــــای توحید      زلال ِ آسمانـــش طیـــف ِ منشور

 

چــــه باغـــی کرده ای مــا را عنایت      الهی ! دســـت ِ ناپاکان از آن دور

 

 

گرمک خواهش:


فرموده اند که ایران ظرفیت جمعیتی تا 150 میلیون نفر را دارد و کسی مانع از این کار نگردد. در این همین راستا از تمامی دوستانی که لم داده اند و پای خود را مثل خونه ِ خاله دراز کرده اند خواهش داریم، پای مبارک را جمع نموده و چهار زانو بنشینند تا جای یک نفر دیگر هم ایجاد گردد.


                                                                                  با تشکر ، روابط عمومی گرمک خانه

 


گرمکانه : قبل از آنکه که متهم به سردی عقل شوی، گرمک دانشت را بیافزا

 

لطفانه: لطفا به گرمکانه اموز اینطور مشکوکانه نگاه نفرمایید. ربطی به فرموده بالا ندارد.

غم دنیا


یکی در ظــــرف دنیا غصه می ریخت     حکیمی رهگـــذر لاجرعه نوشید

 

جماعــت در شگفــت و او بی تفاوت      یکی آروغ زد و فی الحال خندید

 

بگفتــــــا نیـــــش ِ دنیا نــوش بایــــد      بجای غصه باید خنـــده ای چید

 

بباید سرخوش و سرمست مِــی بود      بجای غم، لـب ِ پیمانــه بوسید

 

به دنیایی که هر روزش غمی هست     نباید روبـــرو بـا تیــــــــــغ جنگید

 

غــم ِ دنیـــــا چو گرمـــک نوش باید       به پــای لـــرز ِ آن مردانه باشید

 

******

خدا نوشت :


خدایا! آرزوهایم بلند، حرص و ولعم فراوان، خواهشهایم بی انتهاتر از همیشه است


اما چیزی از اندوهم نمی کاهند، زیرا کاستی های من تو هستی


خدایا! این روزها که مهمان تو هستم، تو هم مهمان دل من باش


می خواهم تمام خلاهای وجودم را از حضور تو لبریز کنم

 

 


گرمکانه: در گذرگاه گذشته زانوی غم بغل نکن . ارابه ی زمان افسار گسیخته و پر شتاب به سوی آینده می تازد.