گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

مملکته داریم؟!!!!


یک خانه پــــــر از زبــاله داریــم     یک جمـع خـل و نخاله داریم


انــواع وکیل حـــــق بــه جانــب     یک مـــام و هـزار خاله داریم


در یک نفــر از خرد خبــر نیست     صد لنــگ و هـزار چاله داریم


چون لنــــگ به گالــــه زیباست     یک گالـه به نام "هاله" داریم


افـــزون به جمیـع آنچــه گفتیم      صـد چنـــــد ِ دگر تفاله داریم


از خیـــــــر وجـود ایــن جماعت      هــــــر روز بــــلا و ناله داریم


از بهــــــــر تمـــام این مصائــب     الحـــق همه جوره ماله داریم


کفگیر بهــانه چون به کف خورد     بر گـــــردن حــق حواله داریم


چون اِنــــــد خـــدا و دین حقیم     از دســــت خــــدا قباله داریم


او در همه جــــا مواظب ماست     بــــر ایـن قسم  ِ جلاله داریم


پس هیچ غمی برای ما نیست     ما مُلـــک هـــــزار ساله داریم


ما قــــدرت برتریــــم، اگرچـــــه      یک زندگــــــــــی مچاله داریم


 

گرمک نوشت:


یک نگاه به این خانه ملت کافیست تا ملتفت شوید این مملکت به چه سقوط و انحطاطی دچار شده است.


انگار اینجا همه چی سِت هم هستند.


خدا خوب در و تخته را به هم جفت کرده است.

مبعث


یـــــار آمد و اندوه به سر شد


شب رفت و دگربار سحر شـد


بگذشت بـه تلخی همه ایــام


صدشُـکر که این نیز شکر شد


 

عید مبعث مبارک!

عروج خورشید



از آسمان شیعــه ، خورشیـد دیگری رفت


همراه اشک و ماتـــم، از دیده دلبری رفت


دلتنگ آسمـــان شد، تاب زمیـــــــن نیاورد


از خاک سرد دل کند،چون بـرق آذری رفت


 

شهادت امام موسی کاظم(ع) باب الحوائج ، بر تمام حاجتمندان و دلدادگان آن حضرت تسلیت باد!

خود نبینی!


ما را همکاریست همرده کاری. از روزی که آمده است در اداره مربوطه اش بی نظمی غوغا می کند.


زمین و زمان را مقصر می کند تا سرپوشی بر اشکال اصلی کارش نهاده باشد.


اما خودش هم خوب می داند که اشکال هیچ چیز جز خود او نیست.


 

 

در کــــار تو اندیشـــــه نمــــودم       اینجا همه چی جـز تو درست است


اشکال نه در کــــــــار خلایــــــق      در فکـــــر تو و چشم نشُست است


ایـــــــــراد تو در آینـــــه پیداست       افسوس که چشم تو نجُست است


آن کس که بـه خود چشم ببندد        هــر روز همان جــای نخست است



 

 

گرمک نوشت:


یادم اومد اغلب مسئولین کشوری نیز چون همکار ما  بجای ضربدر زدن بر خود دائم در حال انگ زدن به دیگران هستند. درست مثل سیاست خارجه ما که همیشه دست پیش را میگیرد تا از پس نیفتد.

نان و بیشتر از آن


آنکه دندان می دهد نـان می دهد     بی حساب و سهل و آسان می دهد


آنکه دندان می دهد نـان می دهد     نــــــــان ِ بـــی منت فراوان می دهد


آنکه دنـدان می دهد همـــــراه آن      احتـــــــرام و عــــزت و جان می دهد


آنکه دندان می دهد بر سفــره ها      رزق و روزی هــا به یکسان می دهد


سفره های مــــــــردم باهــوش را      نان گنــــــــدم مفت و ارزان می دهد


در عوض بر سفــــره ی نابخـــردان      لقمـــه ای با چنگ و دندان می دهد


بخــرد و نابخـردی تقصیــــر ماست      این نباشد جـــــای این، آن می دهد


بخردان آن ملتـــی هستنــــد ، که      کار خـــــود را دست خوبان می دهد


عکس این، نابخـردان آن ملـــت اند      کز برای لقمـــــــه ای جان می دهد


ای خوشا مُلکی که در جای شکم      نان به خُــــــورد ِ مغزداران  می دهد


صاحب نان گرچه دنـدان داده است     درد دنـــــــدان را بـــه نادان می دهد


آنکه دندان می دهد نــان می دهد     آری اما دســـــــــت انسان می دهد


 


گرمک نوشت:


بازم قیمت نان افزایش یافت، علیرغم اینکه گفته بودند نان در یک مرحله به قیمت نهایی خود می رسد.


گمان نکنم خداوند روزی دهنده، در خواص ِ نان ما با ممالک پیشرو تفاوتی ماهوی گذاشته باشد.


تنها می شود به این دلیل منطقی رسید که آنها نان را به مصرف مغز خود می رسانند ما به مصرف شکم و پایین تر!

همزاد با بیداد


عجب! بیگانه با فریاد هستیم


عجب! همزاد با بیداد هستیم


 

غلـط گفتیـــم انسانیـــم. واللــــه!


که از هر غصه ای آزاد هستیم


 

به سان کشتی بی قطب نماییم


عموما اهل حزب باد هستیم


 

نشان از آدمی در خود نداریم


به زیر پوست خود جلاد هستیم


 

به مرگ هم چنان عادت نمودیم


چو کرکس بر سر اجساد هستیم


 

به لای زخم مان صد استخوانست


پی  ِ هر چیز جز امداد هستیم


 

زمین از خون آدم سرخ رنگست


تهی از آدمیت، شاد هستیم


 

بشر در زیر آهن خرد گردید


هنوزم سرخوش و آباد هستیم


 

بهشت از ما برای این گرفتند


که مشتی دلقک ِ شیاد هستیم

 


مگر در خواب خرگوشی ببینیم


عروس برده را داماد هستیم


 



گرمک نوشت:


می نشینیم روبروی صفحه جادویی و اخبار قتل و کشتار همونوعان مان را تماشا می کنیم.

سوریه ، سومالی و و و...


فقط اظهار تاسف و تکان دادن سری و دیگر هیچ !!!


انگار نه انگار که آنها هم چون ما از جنس انسان و احساس هستند؟!!!!


بدا به حال ما !!!

نمیرالمومنین


یک عمر دویدند و به گردت نرسیدند


آنقدر جلو بودی که در راه بریدند

 


گویند رقیبان همگی پول نهادند


یک جام جم از حافظشیراز خریدند


 

هنگامی که در بُعد زمان سیر نمودند


رفتند عقب نام تو از نوح شنیدند


 

رفتند جلو تا دو قدم مانده به محشر


در آخر دنیا یکی مانند تو دیدند


 

آنگــــــــاه که دیدند رکـورد دار زمانی


یکجا همه از شرم به یک گوشه خزیدند


 

 

گرمک نوشت:


یهو دلم هوای جناب طویل العمر را کرد.


گفتم یادی از او کرده باشیم و برای او آرزوی عمری چند هزار ساله کنیم.


بهر حال ایشان جزء میراث ملی این مملکت هستند.

میلاد مولود کعبه


تا کلید ِ در ِ دل دست علی داد خدا


دل پس از یاد خدا نام علی کرد صدا


 

خانه کعبه خدا ساخت به دستان خلیل


با علی در دل ما خانه ی خود کرد بنا

 


چون ندیدند خدا را ملک و جن و بشر


در تماشای علی جلوه حق گشت نما

 


ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند


زانکه با عشق علی کل جهان گشته به پا


 

تا علی چون نفس و شرط حیاتست، دمی


از دل و دیده و جان،عشق علی نیست جدا


 

از ازل تا به ابد درد بشر نیست تمام


ای خوش آن دل که فقط نام علی بود دوا

 

 


(یا من اسمه دوا و ذکره شفا)

 

میلاد مولود کعبه، جلوه ی حق، یگانه روزگار، اسوه شجاعت، کرامت و عبادت بر همگان مبارک!

 


گرمک نوشت:


اگر در این روزگار نامردی، هنوز مردی بجا مانده باشد روزش مبارک باد!

جان من ! نکش!


اگرچه خوب سوخته ای بپای من


رفیــــــق ِ دل نبوده ای برای من


 

به هر دمی ترا به جان کشیده ام


ولی تو جان گرفته ای به جای من


 

تو چون نفس برای من هوا شدی


ولی گرفتی عاقبت هـــــوای من


 

تـــرا بــرای درد ِ خود صدا زدم


ولی تو هم نبوده ای دوای من


 

غلط به گرمی ات پناه بــــرده دست


که سرد کرده ای بدست، "های" من


 

بگیر از لبم شرار ِ داغ ِ خویش را


مکش مرا به خویش، ای فدای من

 



گرمک نوشت:


فردا روز جهانی بدون دخانیات است. در مذمت آن چیزی نمی گویم زیرا از ارادت برخی دوستان به آن آگاهم.


اما تنها یک خواهش دارم. تنها و تنها فردا را بخاطر امید گرمکی که ارادتمند تمام دوستان است از آن صرف نظر کنید.


هر گاه شما را به خود خواند بفرماییدش: یک امروز امید گرمکی ما را به جای تو به گرمک خنک و تابستانی دعوت کرده است.


فردا همه دوستان مهمان امید گرمکی هستند به صرف یک گرمک خنک و شیرین از بقالی محله شان، البته به حساب امید و از جیب مبارک خودشان!


آنچه در بضاعت ماست عکس گرمک است که آن را تقدیم می کنم به همه دوستان خوبم!


سه تفنگدار


یک روز قشنگ، ببر و شیر و پلنگ      یک میـز سه گوش، سه مـرد زرنگ


یک گوشه جــواد،یک مــــرد جـوات      با ریـــش قشنگ، مشتــــاق فرنگ


وان گوشه علـی، مجذوب ، ولـــی      یک آس تمــــــام، در مجلس شنگ


آن آخـــــری هم، مامـــــــور قلــــم      در جامــه ی زهد، با بیــــل و کلنگ


یک گله ی میش،یک دشت بزرگ        یک فصل شــــکار، سه مرد تفنگ


 


گرمک نوشت:


همانطور که پیش بینی می شد علی آقا دوباره بر مسند مجلس فرمایشی تکیه زدند.


هنوز گرمی صندلی ریاست سرد نشده، گرمای تن علی آقا را دوباره به خود احساس کرد.


آدم وقتی پشتش گرم باشد، هیچوقت جایش را به هیچ کس نمی دهد حتی اگر آنکس از جنس آهن باشد، حداد که بجای خود!