گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

سلاخی انسانیت


تو ای که تیغ بر گلوی من نهاده ای


کمی به چشمهای کوچکم  نگاه کن

 


ببین بجز زلال آب و التماس ِ من


اگر که چیز دیگریست، این گناه کن


 

هنوز دست و پای من ظریف و نازکند


مزن لگد، به دیده قاضی ات کلاه کن


 

به دست تو اگر چه نیست لرز و رعشه ای


در این در هـــــلال زرد صورتـــــم نگاه کن


 

اگرچه می کُشی چو  آب خوردنم ولی


کنار ِ نعــــــش ِ پاره ام نرفتــه آه کن


 

گرمک نوشت:


نمی دانم خبر دارید یا نه که در سوریه قریب به 50 کودک را در روز جمعه حوالی شهر حمص سلاخی کرده اند.


از دیروز که این خبر را شنیدم تا الان قلبم تیر می کشد.


نمیدانم آیا برای مظلومیت آن غنچه های معصوم باید دل سوخت یا برای انسانیت از دست رفته ی روزگارمان!!!


چرا آنقدر به سکوت عادت کرده ایم که گلوی پاره پاره کودکان هم به فریادمان نمی آورد؟!!!!


مسئولین ما که سنگ آزادی خواهی مردم بحرین را به سینه میزنند، کجایند تا مظلومیت کودکان سلاخی شده ی مسلمان سوری را در رسانه ملی فریاد کنند؟!!!


به راستی یک بام و دو هوا تا به کی؟!!!


 

سیاست نوشت: دوستی میگفت من باسیاست کاری ندارم. امیدوارم این پست را سیاسی تلقی نکنیم.

5+1 میشه 6 پس چرا شدیم کیش


هستیِ ما هسته ای شد. ساده ایم، پس حق  ِ ماست


هر یکی با دسته ای شد. ساده ایم، پس حق  ِ ماست


 

هر کسی آمد وسط در کار ما، از بهــــــــــر خود


آدم برجسته ای شد. ساده ایم، پس حق ماست


 

چون به دست ابلهــــــــــان دادیم دائم کار خود


بر مدار بسته ای شد. ساده ایم، پس حق  ِ ماست


 

مِی خور و هر کاره و جانی، شبی با ما نشست


تا سحر وارسته ای شد. ساده ایم، پس حق  ِ ماست


 

از برای نــــام و شهرت " هسته ای " می خواستیم


نان مان هم هسته ای شد. ساده ایم، پس حق  ِ ماست



گرمک نوشت:


تب سوم خرداد هم نشست. انتظارها و خوش خیالی ها همه نقش بر آب شد. دیدید که هیچ خبری نشد.


تنها مزیت آن برای کشور دوست و برادر عراق (همان دشمن سابق) بود که در توازن بین المللی که هیچ پخی نبود ، به لطف ما و هسته ای شدن ما سری در سرها  در آورد. دقیقا مثل ترکیه!


انگار ما قسم خورده ایم که تمام همسایه های پیزوری و زواردر رفته مان را یک شبه عروس عالم کنیم.


اینم هنریست اما بدی اش این است که فردا عراق هم مثل ترکیه برای ما طاقچه بالا می گذارد.


در همین راستا گرمک پیش بینی میکند در آینده ای نه چندان دور، افغانستان(چرا می خندید؟!) محل برگزاری دور جدیدی از مذاکرات هسته ای ایران با 5+1 خواهد شد که البته اونم به لطف عقلای قوم(؟) بدون نتیجه برگزار و به دور بعدی موکول خواهد شد.

خود شیفتگی مفرط



هر کجـــا عکس تو دیدم غم دل افزون شد       چهــــره ام مثـــل مصیبت زده ها محزون شد

 

از تو خیـــــری نرسیدست به مـا تا به کنون      هر کجـــا نقــش تو افتــاد ، بــــلا طاعون شد

 

دست ما در یــــد ِ مصنوعی تو گــــرم نشد      هرکه همدست تو شد گرم و ترا همخون شد

 

هرچه سنگست به گرد تو نشستند جمیع      هرچه دل بـــــود به سنگ تو فقــط بیرون شد

 

از قبــــای ِ تو بسی پـــا به فلــــک بنهادند       زیـر پـــــــای من ِ لنگـان همه جـــا صابون شد

 

رهــزنان زیــــر لوای تو به مسجد شده اند       اهـــل دل در نظرت دشمـــن و یـــا ملعون شد

 

گرچه از نیــــل گذشتی به سلامت بی ما        با عصـــای تو بسی سامــــری ها هارون شد

 

هرچه داری همه لابد کرم و لطف خداست       اینهمه خلــــق خـــدا،  قرعــه ی تو قارون شد !!!؟

 

ترسم از وقتـــــی که در آینه ها خانه کنی       دیــده بینــد  رخ ِ مـــــا و تــــو در آن وارون شد

 

 


گرمک نوشت:


خدایی هر طرف نگاه می کنی عکس او را زده اند. زمین و آسمان را با تصویر خود فرش کرده است.

والله با عکس مشکلی نداریم اما اینکه هر طرف نگاه کنیم عکس او را می بینیم و دردمان تازه می شود با این مشکل داریم.


کور هم که نمی شود شد . بابا ! اینهمه عکس و پوستر والله با پول بیت المال است.

خدا هم اینقدر اصرار ندارد او را در همه جا و همه چیز ببینیم.


الویس هم اگر بود از اینهمه پوستر و نقش خودش حالش بهم می خورد. خود شیفتگی هم حدی دارد.

بگم که ما همانطور که چشم مان خودمختار کار میکند زبانمان هم خودکار است.

اگر فحشی چیزی دادیم نگید چرا فحش میدی؟!!!


 

خاص: پست امروز مخاطب خاص دارد(اظهر من الشمس است). می دانم نمی خواند اما من که می توانم بگویم!

درس عشق


بگیر از باغ دنیا شاخه ای گل

به رسم یادگار از عشق بلبل

 

منال از عاشقی ای مرغ خودخواه

که بلبل زنده شد با نام سنبل

 

اگر عاشق شدی تا شکوه گویی

هنوزم خامی و نادان و اُمّــــل

 

ملائک نردبان عشق جستند

تو بر روی زمین دنبال آغــــــل

 

تو حظّ  ِ عشق را هرگز نیابی

اگر در آینه بر خود زدی ذل

 

زبان عشق را گر بی سوادی

بخوان از نو کتاب و آیه ی قُل     ( منظور سوره کافرون در قرآن کریم است)

 

کسی دلبر به دنیایی نبخشید

اگر دل داده با  مَه روی کابل

 

اگر عاشق شدی شرطیست واجب

زبان در بند و پا در آهن و غل

 

چو بلبل جای جَستن نغمه ای خوان

که آوازت کند هر غنچـــــــه ای گل

 

 


گرمک نوشت:


اول از همه از همه دوستان بابت حرفی که می زنم عذرخواهی میکنم چون یحتمل بعضی آن را به خود خواهند گرفت.

اما بعد . در این عمر مجازی که بنده در این دنیای مجازی پیراهن پاره کرده ام به قدر موهای سفید ِ مجازی ام وبلاگ و وب سایت دیده و خوانده ام که هر روز خدا در گله گذاری و شکایت از عشق و عاشقی آپ کرده اند.

انگار که عشق بدهکار آنهاست و مال و ثروت دل شان را به یغما برده است.

گاهی تلنگری به آنها می زنم که عشق وامدار کسی نیست. اگر هم مدتی در خدمت شما آمده است از سر لطفی است که خداوند عشق به آن داشته است.

پس عاشق باشید بدون اینکه از معشوق چشم انتظاری داشته باشید.

لذت عشق را به زهر گله گذاری تلخ نکنید اگرچه در فراق عشق بسوزید.

 


دکترنوشت: می خواستم آپش کنم که یکی انگار در گوشم گفت : دکتر جون! تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمی گیرد؟!!!

کاملا شخصی


به دل و پــــــای من ای کار مپیچ


نه شبیه ایم به هم هیچ به هیچ



گلـــــه از بــــــازی من هیچ مکن


تو "پلــــه" داری و من پای "قلیچ"


 


گرمک نوشت:


نمیدانم چطور از این کار سر در آوردم. اصلا به روحیه ی من نمی خورد.

هرچقدر من به خلوت خود می گریزم تا با واژه ها انس بگیرم، کار مثل موش مرا در هر سوراخی بو می کشد و پیدایم میکند.

این جناب رئیس هم که انگار کارگر افغانی گیر آورده است.

هر کاری در شرکت لنگ در هوا می ماند مرا مامور رتق و فتق آن میکند.


بابا انصاف هم خوب چیزیست!!!!


امروز بی خیال همه چی شدم. گور پدر کار و رئیس و شرکت

امروز سر کار نرفتم

 


فوتبال نوشت: یادش بخیر! زمانیکه بچه بودم چقدر اون قلیچ فوتبالیست را دوست داشتم!