گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

کاملا شخصی


به دل و پــــــای من ای کار مپیچ


نه شبیه ایم به هم هیچ به هیچ



گلـــــه از بــــــازی من هیچ مکن


تو "پلــــه" داری و من پای "قلیچ"


 


گرمک نوشت:


نمیدانم چطور از این کار سر در آوردم. اصلا به روحیه ی من نمی خورد.

هرچقدر من به خلوت خود می گریزم تا با واژه ها انس بگیرم، کار مثل موش مرا در هر سوراخی بو می کشد و پیدایم میکند.

این جناب رئیس هم که انگار کارگر افغانی گیر آورده است.

هر کاری در شرکت لنگ در هوا می ماند مرا مامور رتق و فتق آن میکند.


بابا انصاف هم خوب چیزیست!!!!


امروز بی خیال همه چی شدم. گور پدر کار و رئیس و شرکت

امروز سر کار نرفتم

 


فوتبال نوشت: یادش بخیر! زمانیکه بچه بودم چقدر اون قلیچ فوتبالیست را دوست داشتم!

نظرات 10 + ارسال نظر
ehsan دوشنبه 1 خرداد 1391 ساعت 20:42 http://roozbarooz.blogsky.com

خیلی عکسه قشنگ بود
لذتش بردیم

ما ایرانیا کلا با اینجور عکس خوب حال می کنیم

مقداد دوشنبه 1 خرداد 1391 ساعت 21:17 http://northman.blogsky.com

فکر کنم آقای رئیس واسه سرت جایزه بزاره مثه اون سایته که جایزه 100000 دلاری گذاشته

ترا خدا نگی بهش

خاطره دوشنبه 1 خرداد 1391 ساعت 21:41 http://rahalost.blogsky.com

سلام...خوش به حالتون میتونید به خودتون مرخصی بدید
اااااااااخ چقدر دلم یه مرخصی یه روزه میخواد....

شما هم مثل من
بزنید به بی خیالی

فریناز دوشنبه 1 خرداد 1391 ساعت 22:11

اونوقت کجا بودین صبح تاحالا؟

در خواب ناز یا در خدمت خانواده ظرفا رو می شستین؟

در خدمت خانواده محترم
و سایر خدمات جانبی

مهستی دوشنبه 1 خرداد 1391 ساعت 22:15 http://mz991.blogsky.com

آی گفتی!
امان از این مدیرهایی که ...

کاش یه روز جامون عوض می شد . اونوقت تلافی می کردم و

فقط دستور می دادم .

جامون عوض بشه من گردنش را می زدم

سینا سه‌شنبه 2 خرداد 1391 ساعت 04:55

سلام
استراحت یکی دو روزش خوبه.یهو کارت رو از دست ندیدی

هوای سرم را دارم

شنگین کلک سه‌شنبه 2 خرداد 1391 ساعت 10:36 http://shang.blogsky.com

بشکن اون زنگو به افتخار داداش امید
بی خیال رئیس و شرکت و همه دنیا
چشمان یار رو عشقه

اقا شما که بیشتر از من گیر دادین به چشم یار

کوروش سه‌شنبه 2 خرداد 1391 ساعت 12:06 http://www.korosh7042.com/

امید نوشت:

روزگاریست که دلهای شکسته نخرند
توی بازار وفا سینه ی خسته نخرند

جنس چینی شده مقبول ولی از رخ یار
خنده های شکرین چون لب پسته نخرند

من نوشت:

این دل زهجر یار، پای شکسته را ماند
اندوه دارد و رها ، مسافر ِ خسته را ماند

درها به روی دلم همگی باز و اما باز
گردقرون گرفته ، در کهنه بسته را ماند

ازشادی زمانه مپرس ، بیگانه باشدم
گر مرغ دل ، پرنده ی رسته را ماند

بازار بی رونقی ام ،نماد کساد و رکود
برگشت خورده دل بی بهاء سفته را ماند

ارادتمند(کوروش)

درود استاد! کلام تان متین
اما با توجه به سابقه اشنایی با دل شما بسیار گرم و پر رونق است

شاد باشید
اردتمند صددرصد خالص شما

افسانه سه‌شنبه 2 خرداد 1391 ساعت 14:06

سلام
من هم بی خیال کار و رئیس و مدرسه

اما نه امروز فرجه ی امتحان بود ومن هم بی خیال کار شدم

اما شما چی؟

اینطور غیبت کنید باید احضار ولی بشید

خب راستش رئیس نیومد که منم نرفتم سر کار

مسافر سه‌شنبه 2 خرداد 1391 ساعت 15:38 http://doncorleone.blogsky.com

داداش من به یه نتیجه رسیدم و اینکه تو هر شرکتی بیشتر کار کنی بعد از یه مرحله ای میشه دیگه وظیفه و امان از وقتی که تو دید باشی و یا صدا کردنه اسمت راحت باشه
دیگه ...
ولی به خدا هر از گاهی غیبت غیر موجه برای یه همچین آدمهایی واقعا لازمه که نبودت رو حس کنن

منم برای همین که هر چند وقتی ناگهانی غیبت می کنم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.