میگویند روزی دختری زیبا از طبقه اشراف چشم مادری را برای پسر جوانش گرفت ، پس طمع کرد و پسر جوانش را به خواستگاری اش برد و چون جواب منفی شنید فردای آنروز لباس و هیبت تازه ای بر تن پسرش کرد و دوباره او را به خواستگاری همراه برد ولی باز هم جواب منفی شنید. او هر روز این کار را تکرار میکرد و جواب منفی می شنید، غافل از تحقیری که در پسر جوان خود ایجاد میکرد. روزی کاسه صبر پسر جوان به سر آمد و به مادرش گفت:
طمع تا برده از چشم سرت هوش
ببین! مـا را نموده کمتـــــر از موش
وصال ما نشاید ، دست بـــــــردار!
طمـــــع را خاک کن، او را فراموش
گرمک نوشت: اگر کسی هنوز با خوش خیالی به پایان خوش پرونده هسته ای ایران می نگرد، با عرض معذرت باید بگویم خیلی ساده لوح است!
دلت خوشه ها داداش من
چی توو این مملکت عاقبت خوشی داشته که انرژی هسته ای داشته باشه
همه فقط و فقط برای خودشون و نفع خودشون کار می کنن
متاسفانه، این مسئله...از خیلی وقت پیش پیش بینی شده بود(وضعیت کلی را عرض می کنم).
ملت، هم که در تصویر به صورت فردی بی تقصیر در باطلاق فرو رفته در به وجود امد وضعیت فعلی بی تقصیر نیست.
البته این صحبت من خیلی کلی است، ما شهر وندان بسیار داریم که مسولیت پذیر یودن و هزینه هم دادن ولی عده هم...از خدا بی خبر داریم...حا بحث دولت مردان وحاکمان وقت که معلوم است از انها انتظار بیشتری نیمرفت و اگر غیر از این بکنند جای تعجب دارد.
درود و آرزومندی همه ی شادی ها بهمراه سلامت نصیبت باد عزیز
http://upload.tehran98.com/viewer.php?file=d1tgcgex8v357la2z9vm.jpg
http://upload.tehran98.com/viewer.php?file=ydwz1ryiha3qxj2ee3l0.jpg
سلام بر امید عزیز
فرجام شوم این سناریو از خیلی قبل رقم خورده است !
و حالا نه راه پیش دارم و نه راه پس !
سلام. سعدی وار و زیبا بود
خارج از اصلِ قضایا، طراحی ها هم مثل اشعارتون زیبا و هنرمندانه هستن
مرسی