در روستایی دور مردمی پاک زندکی میکردند که علاقه بسیاری به طبیعت سبز داشتند.
روزی سیدی با ردایی سبز رنگ گذرش به آن روستا افتاد.
مردم روستا به نیکی با او رفتار کردند و او را بسیار مورد ملاتفت خود قرار دادند.
سید بخاطر برخورد خوب مردم روستا تصمیم گرفت که در آن روستا ماندگار شود.
مردم روستا نیز برایش خانه ای تهیه کردند و به او از دختران روستا زنی نیکو دادند.
ایام به کام سید بود و او هر روز با پوشیدن ردای سبز رنگش در جمع مردم می آمد و مردم نیز کلی به او محبت میکردند.
روزی کدخدای ده که میانه خوبی با مردم نداشت و بجای رنگ سبز علاقه خاصی به رنگ خاکستری داشت، جشنی در روستا برپا کرد که در آن مدعوین با لباس خاکستری حاضر می شدند.
او از تمام مردم خواست تا در آن شرکت کنند، اما اغلب مردم که دل ِخوشی از کدخدا نداشتند از آن جشن استقبال نکردند.
سید که دلش میخواست در آن جشن شرکت کند، وقتی از زنش خواست تا برایش ردایی خاکستری بیاورد زنش به او گوشزد کرد که ممکن است که با پوشیدن ردای خاکستری از چشم مردم بیفتد.
اما سید که تصور میکرد مردم او را بخاطر سادات بودنش دوست دارند زیر بار حرف زنش نرفت و همان ردای خاکستری را پوشید.
آن روز هیچ کس سید را نشناخت و کسی هم او را تحویل نگرفت.
روزهای بعد سید دوباره ردای سبز رنگش را پوشید و مثل همیشه مورد ملاطفت مردم قرار گرفت.
اما هیچوقت نفهمید که مردم روستا او را نه بخاطر سادات بودنش که بخاطر سبزپوش بودنش دوست دارند.
رنــگ عشــق است دل خاکی ِ ما دل گواهسـت بـــر ایــن پاکی ِ ما
قصر شاهان به زمین عمر نداشت خـــانه کـن! سینـه ی افلاکی ِ ما
تا خـــــدا فاصلـه ای نیست رفیق! پس بجنــب! تا نشوی شاکی ِ ما
گرمک نوشت: داستان فوق به هیچ سید رنگ باخته ای که این روزها همه از او میگویند مربوط نمی شود. والسلام
حالا رنگ سبز دوست داشتن نوشنه چیه ؟؟ بهله نوشنه بد بودنه ظاهرا!!!! نه..!!؟؟
یعنی همین دیگه
" داستان فوق به هیچ سید رنگ باخته ای که این روزها همه از او میگویند مربوط نمی شود. والسلام "
بله بر منکرش.... هه هه
بد گفتم تا خدای نکرده به کسی گمان بد پیدا نکنید؟!
این دیگه چه جورشه؟!داستان مینویسی بعد میگی به سید این روزا ربط نداره پس به کی ربط داره؟!
به ملت
از فکر شخص بیا بیرون رفیق!
قائم به شخص نباشیم موفق تریم
سید ممدو مسخره می کنی؟!
ای همچین!
رنگ سبز را عشقه دوست خوبم .
اما شاید این سید هنوز در اون دوره ریاست جمهوریش که محبوب مردم بود به سر میبره ونمیدونه دو دوست عزیزش چشم به ردای سبزش دوخته اند .
ولی گاهی ادم ها اشتباه میکنند باید یک بار اشتباه را باید بخشید به بزرگی خودمان .
دیگه قول میده ان سبز پوش که خاکستری نپوشه
ما هم در داستان بخشیدیم
مگر بانو! ؟
احساس میکنم از همون سید انتظار بیش از اندازه تواناییشه.
سریال ایزل را میبینی؟
من هر وقت چنگیز را میبینم یاد سید می افتم....
آی گفتی
آره می بینم
جدا چیزای خوبی میشیه ازش یاد گرفت
وقتی متنی رو بخونی و بتونی به این زیبایی در وصفش شعر بگی این انتهای هنرمندیه ...
بسی لذت بردم ...
شما لطف دارید
هنرمند نیستم فقط دردمندم
خیلی از شعرت حض بردم
و اما آقایون سبز نما نه دیگه کسی به رنگشون اهمیت نمیده!راحت باشند هر چه خواهند بپوشند
با شما موافق نیستم
سبز رو عشقه
آقا می بینم که به پست های ادامه دار رو آورده اید
البته در امر سریال سازی دست زیاد است ولی برایتان
آرزوی موفقیت دارم
وقتی چیزی تو دلم گیر میکنه
تا درش نیارم راحت نمی شم
هرچی از زیبایی نوشته هاتون بگم کم گفتم.
داستان فوق به هیچ سید رنگ باخته ای که این روزها همه از او میگویند مربوط نمی شود. والسلام
هیچ شکی درش نیست.
ممنون
هندوانه داریم! بدو بیا!
هندونه اعلا شیرین ...
بدو اخرشه...
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
پس چیه داداش؟!
و در آخر خیالمون راحت شد که به هیـــــــچ سیدی مربوط نمیشه
خوشم میاد خیلی زیبا شعر میگین...
شما هم هندوانه همراه اوردید؟
سلام امید جان
یه معذرت خواهی بابت اینکه به وبلاگت سر نمیزنم
دوم اینکه حالا منظورت هرچی بود کاری ندارم ولی عالی بود
ست خوش بابا
آپم وقت کردی سری بزن
درود رفیق!
منظور خاصی نداشتم
خدمت میرسم
ایشون که سبز نیست امید جون..........ایشون از همون اولشم زرد کرده بود!
ما مثل شما رنگ شناس نیستیم احسان جون
تازه فهمیدیم
نتیجه : مردم روستا مردمی ظاهربین بودند !
گمان میکنم مطلب دیگری را میخواستید بگویید !
البته برای ریختن آنچه در دل است به طرف خارج ..خوب است !
نه همین را می خواستم بگویم
برای بیرون ریختن هنوز زود است
خنده ها را آن فریبا می کند
گریه را امید ِ شیدا می کند
رند باشد این مهندس رای ها
عده ای مشغول دعوا می کند
تا کسی دیگر نگوید اختلاس
مرگ خود را او به فردا می کند
درود بر امید عزیز که ملاطفت او بر من افزون از توان من است
سپاس دار توام
عزیز تر از ماه و مهر!
شما درست می فرمایید
اما گوسفند بودن هم حدی دارد
این مهندس که گرگ بودنش اظهر من الشمس است
چگونه فریب می خوریم دیگر؟!
خیلی دوست دارین هندوانه؟؟؟
اگه هندونه ها سنگینی میکنه می خواین بیام کمکتون؟
بذارید باشند
میزام تو یخچال برای تابستان گرمی که در راه است
...ولی به " خاتمی نوشت " پست قبلی شما نمی آید که
نیت شما از پست " سید سبز پوش " همانی باشد که بنده گفتم !
تا منظور شما چی باشه؟!
حالا طفلک از ترس بعضیا خاکستری شده ! از اول هم توقع زیادی از ایشون داشتیم ! توی اون هشت سال هم نشون داد که جنس عباش چینیه و سبزش یه کم به زرد می بره !!!
ما بعلت پیری و ضعف دید متوجه نشدیم اخوی!
حال که تشریف ارودند جلوتر متوجه رنگ عبایشان شدیم
انشاله عینک بزنیم مثل شما تیز بین می شویم
سلام امید .لینکت کردم
مرسی
همینطور