گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

دنیای بی قبرستان


هرکه می میرد برایـــش سنگ قبـــری میگذارند   (عرض پوزش!) ای خوشا اینجا که قبرستان ندارد

 

ما به اینجـــــا از غـــــم  ِ دنیـــــا پناه آورده ایـــم    این دل ِ وامــــــانده دیگــــــر طاقـــت ِ افغان ندارد

 

آنقـــدر دنیـــــــا به نامـــــردی گرفت از ما عزیزان    خسته ایم از مــــــــرگ، زیرا قصـه اش پایان ندارد

 

هر سلامـــی والسلامی در خودش خوابیده دارد   آنکه می خوابـــــد خبـــــــــر از حـال بیداران ندارد

 

ای رفیقان گریه برگوری که درآن مرده ای نیست   حاصلی جز غــــم برای صاحــــب ِ چشمـان ندارد

 

این مجازی خانـــــه را جــدی گرفتن از خطاست    زندگی وقتــــــــی برای ِ مــــــــا خطــاکاران ندارد

 

ما در اینجا مثل مهمـان و بـلاگر (bloger) میزبانست   خسته چون شد، میزبان هم طاقـت مهمان ندارد

 

با کمال معذرت از دوستــــــان، بایــــــــــد بگویم    بعد ِ رفتن لینک تان جایی در ایـــن سامـان ندارد

 

 

 

گرمک نوشت: معمولا شعر نوشتنم متاثر از اتفاقات اطرافم است اگرچه خود را شاعر نمیدانم.


الغرض! در وبلاگ دوستان دیدم که رفتن یک دوست قدیمی شیون بسیار بهمراه داشت.


با توجه به تجربه ِ (بگویم تخصص بهترست) حقیر در این زمینه باید عرض کنم گاهی زیادی خود را به دنیای مجازی وابسته می کنیم، در حالی که دنیای واقعی بیشتر به ما نیاز دارد.


همگی اینجا مهمانیم و کلهم رفتنی و صد البته برگشتنی


رفتن و آمدن ها را جدی نگیریم، همانطوریکه آنکه میرود شما را جدی نگرفته است


باور کنید هیج اعتیادی بدتر از نت نیست، پس اگر فکر میکنیم کسی رفته است و برنمیگردد سادگی به خرج داده ایم.


این را یک معتاد نت به شما می گوید



کبک نوشت: این روزها کبکم خروس می خواند. خودم هم نمیدانم چرا.


 اگر در شعر بالا چیزی فراتر از شوخی به ذهنتان رسید بدانید وسوسه شیطان است


می خواهد میانه ی ما را به هم بزند

به حرفاش گوش ندهید


نظرات 15 + ارسال نظر
نازنین چهارشنبه 10 اسفند 1390 ساعت 15:19

سلام
اول ممنون بابت این شعر بسیار عالی
راستش عرایض شما کاملا درست هست و به شدت موافقم
خودم هم بر اساس تجربه در این زمینه نسبت به قبل پوست کلفت شدم
خاطرم هست یه بار عرض کردید که نبودن دلیل نمیخواد اونچیزی که دلیل میخواد بودنه
اما بنظر من نبودن حتما دلیل میخواد
این رفتن با بقیه رفتن ها فرق داشت
گاهی رفتنمون دست خودمونه ، مثل وقتی که نت زده میشیم یا بی انگیزه و خسته
اینطور رفتنها هم ناراحت کننده هستن اما لااقل میتونیم امیدوار باشیم که برگشتی هست
ولی گاهی مجبور به رفتن میشیم و بازگشتی هم در کار نیست
مثل وقتی که از دنیای واقعی میریم و یا اینکه مشکلی اونقدر بزرگ میشه که اجازه بودن نمیده بهمون
البته امیدوارم این رفتن اونطوری نبوده باشه

بانو! همانها که فکر می کنیم برای همیشه رفته اند باز هم هستند
شاید با ما نباشند اما در کنار دوستانی دیگر و گوشه ای دیگر از این دنیای مجازیند
همانطور که فرمودید باید عادت کرد
تنها خداست که خداحافظی نمی کند

نازنین چهارشنبه 10 اسفند 1390 ساعت 15:22

راستی بابت پرحرفیم عذرخواهم
اما بعنوان یکی از ارکان این مساله خواستم نظرمو بگم

بنظرم وقتش رسیده نامتون در کتابها هم مانند دنیای مجازی بعنوان شاعر ثبت بشه بدون تعارف

انشاا... همیشه کبک نوشتتون برقرار باشه

مرسی لطف دارید
برای هندوانه گذاشتن زیربغل کوچکی دارم
نذارید که میفتند و می شکنند

خرمی را برای دلتان آرزو دارم

ZiZoOo چهارشنبه 10 اسفند 1390 ساعت 15:56 http://poweroflove.blogsky.com

بسی زیبا بود ...
خوابهای آدم از اتفاقات اطرافشه چه برسه به شعراش ....
باز رو شعر یه کنترلی هست ولی رو خواب نه !

با شعر راحت تر حرف می زنم
اگرچه میدانم زبان سنگینی دارم

ممنون و خوش باشید

negar چهارشنبه 10 اسفند 1390 ساعت 17:18 http://tahekhat.blogsky.com/

به به شاعر هم که هستین...
خیــــــــــــــلی قشنگ بود شعره...خوشم اومد...

راستی اون گرمک نوشت:
من خودم یک ساله دیگه زدم تو کار وبلاگ نویسی اما اعتیادی بهش پیدا نکردم که اگه یه روز نیام ناراحت باشم...همین طور که میبینین یهو میرم غیبت ضغری همچین که وبلاگو فراموش می کنم اما دوستای این دنیای مجازی اینقد به ما لطف دارن که هی اس ام اس میزنن که کجایی !!!
همشونم فکر می کنن اتفاقی واسم افتاده دیه به خاطر اصرار اونا بر می گردم!!!

شما هم معتادید
فقط بعضی وقتا ترک اعتیاد میکنید

مسافر چهارشنبه 10 اسفند 1390 ساعت 17:39 http://doncorleone.blogsky.com

من اگر این شیطونه رو ببینم
در مورد اعتیاد به نت گفته بودی خیلی خماری بدی داره من کشیدم
و در مورد رفتن داشتم به این فکر میکردم که اگر یه روزی ماها بریم بقیه چطور خبر دار میشن که چه اتفاقی افتاده ؟

منم صد بار رفتم
هیچ اتفاقی هم نیافتاده
نگران نباش داداش ما ادمای مهمی نیستیم که کسی نگرانمان بشه

خاطره چهارشنبه 10 اسفند 1390 ساعت 20:01 http://rahalost.blogsky.com

سلام
باز قصه تلخ وابستگی را آغازیدید.....هر که امد خواهد رفت گاهی هم مثل من برای ترک اعتیاد یه چند روز میزاره میره....

البته نه مثل شما
شما وقتی میرید جای خوب میرید

نیلوفر پنج‌شنبه 11 اسفند 1390 ساعت 01:59 http://niloofaresahra.blogsky.com

از رفتن و مردن نگویید که دیگر شیون در دلمان نیست ارام بنشینید و خوش باشید که از مردن و رفتن هیچ حاصل نگردد

منم در مورد دنیای مجازی همین را گفتم

امیر پنج‌شنبه 11 اسفند 1390 ساعت 02:35 http://tehranneshin.blogsky.com

لعنت بر این شیطان دو به هم زن !
درمورد نت و مهمان ها و رفتن کاملا با شما موافقم
ولی ازمن می شنوید یک فکر برا ی این اعتیادتان بکنید


ترک عادت موجب مرض است
جا برای مریضیه دیگه ندارم

مهسا پنج‌شنبه 11 اسفند 1390 ساعت 09:35 http://fekreajib.blogsky.cim

سلام امیدددددددد. من بر گشتممممممممممممممممممممم.
هه دلم تنگتون بود

دیدید رفتنی ها برگشتنی هستند
رسیدن بخیر بانو!

فریناز پنج‌شنبه 11 اسفند 1390 ساعت 16:57 http://delhayebarany.blogsky.com

رفتن و آمدن ها را جدی نگیریم، همانطوریکه آنکه میرود شما را جدی نگرفته است

وقتی در مورد قضیه رفتن گل مریم چیزی نمیدونید نیازی نیست به ظاهر حکم کنید!
هنوزم از عادتتون دست برنداشتید انگار!

و اما
شما فکر کنید وبلاگ و مطالب من ارث پدری منه! دلم نمیخواد اونجا حضور داشته باشد...حتی خاموش!

امیدوارم انتقاد پذیر باشید جناب

به نظرم سکوت و خاموشی بنده در این لحظه بهترین پاسخ باشد
پس بنده را لال فرض کنید

فریناز پنج‌شنبه 11 اسفند 1390 ساعت 17:02 http://delhayebarany.blogsky.com

در ضمن برای اطلاع باید بگم که یکی از دوستان بهم خبر داد اینجا واسه گل مریم پست گذاشته شده! وگرنه تمایلی به حضور در اینجا و یا هرجایی به اسم و نام شما نداشتم!

با ارزوی خوشبختی برای ان دوست عزیز شما که از او جز نیکی و درستی در یاد حقیر چیزی نیست

و اینکه بازم لازم شد تمرین خاموشی کنم

کوروش پنج‌شنبه 11 اسفند 1390 ساعت 22:09 http://www.korosh7042.com/

ماه تو دیشب به دشتم سر زده
این سرای بیکسی را در زده

گفت از خورشید ِ خود، امیدِ ما
تابش آن آفتاب ِ بر دلم خنجر زده

مهر افزون ای تو و بانو سرا
بهر دیدار شما دل پر زده

درود بر یگانه ی مهر


یگانه اینجا شما هستید استاد!

قربان شما و مهر بی پایانتان

مقداد جمعه 12 اسفند 1390 ساعت 10:19

بابا اعتیاد:))
از جوابی که به کامنت مورد نظر دادی قبول کردم که زبونت سنگینه و نیش دار;)
همه حرفاتو قبول ندارم، شاید واسه رفتنش دلیل خاصی داشته که ترجیح داده نباشه! به نظرم فریناز خیلی تو این موضوع تند رفته.

اوائل نت واسم اعتیاد آور بود ولی حالا نه، دیگه ویارم خوابیده:))

همه برای رفتن شان دلیل دارند
اما این دلیل نمی شود که بر بودنشان اصرار کنیم

مقداد جمعه 12 اسفند 1390 ساعت 22:29

حتما تو دل بچه ها جا باز کرده بوده که انقده دوسش دارن شما به بزرگی خودتون ببخشین

بزرگ بود رفیق!
بنده به بزرگان توهین نکردم
منظور حقیر را نگرفتی داداش من!

negar شنبه 13 اسفند 1390 ساعت 18:53 http://tahekhat.blogsky.com/

به به واقعا" دست شما مرسی از این همه امیدواری....


ما اینیم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.