گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

نان به نرخ روز خور


هیچ دانی پشت ما را کی شکست؟    دســــــــت ما را با طناب درد بست؟


آری آری آن رفیـــــــق ِ نارفیـــــــــــق     آنکه از مــــا بـــــــــود امـــا در عتیق


آنکه با مــــــا همسفر شد یک زمـان     وقــــت توفــــان دل بــــرید از کاروان


آنکه حالا هرچـه دارد مــــــال ماست     زرت و زورتش قــوّت از احوال ماست


لاقبایی بــــــود ، چون با ما نشست      سیر و پر خورد و سبو با پا شکست


هسته کوری بـــود، با مـــا شد هلو      چونکه تنبانش دو تا شد ، شد هـوو


کاســه می لیسید وقتی کاسه بود      هم زبــان با ما ، دلـــش با سکه بود


چونکه انبـــــان پر شد از نان و نمـک     پشت مـــا ول کرد و چسبیدش فلک


خنجـــــر از بیگانه خوردن سخت بود      سختتر از آن دشنـه ی هم تخت بود


ای بـــرادر ! حــــــرف آخـر گوش کن      بعــد از آن انگشت خود در گوش کن


آنکه روزی یـــــــار ِ گرگــان می شود     می شود گرگی که یــــاران می درد


 


گرمک نوشت: روزگاری نان از توبره اصلاحات خورد و با نام آنها راهی خانه ملت شد، امروز که اصلاح طلبان در توبره اند می خواهد از آخور دیگران نوش جان کند. یادش رفته رفیقان در حبس اند و کرسی ای که برایش لهله می زند در این زمستان خفقان، آنقدرها هم گرم و دلچسب نیست. بهای رفاقت اینقدر نبود رفیق!

 


جدایی نوشت: هیچ فیلمی با نامی از این گویاتر و کارگردانی از این مردمی تر در این برهه تاریخ نمی توانست زبان دردهای ایرانی باشد. تبریک به اصغر فرهادی و فیلم " جدایی " اش.

 


امید نوشت: دیشب به پسر کلاس اولی ام از روی سرمشقی که معلمش به او داده بود دیکته می گفتم. رسیدم به این جمله که " امید با شتر به مدرسه آمد " هرچه فکر کردم کدام بچه ای در این دوره زمانه با شتر به مدرسه می رود چیزی دستگیرم نشد. مثل اینکه معلمهای امروزه از خواب اصحاب کهف نمی خواهند بیدار شوند.

 شایدم چون قافیه تنگ آید ...

شایدم منظورش از امید خود من بوده است.

نظرات 14 + ارسال نظر
مسافر سه‌شنبه 27 دی 1390 ساعت 15:40 http://doncorleone.blogsky.com

داداش اگر منظورش خودت بودی که شتر سواری دولا دولا نمیشه
ولی علما نظرشون بر این هست که انشا الله در تجدید نظری که تو کتابا میخوان بکنن { البته اگر بدترش نکنن } اصلاح میشه و از خواب بیرون میان

بازم علما؟

زهرا سه‌شنبه 27 دی 1390 ساعت 17:12 http://loser-in-love.blogsky.com/

سلام
واقعا رفاقتای امروزی همش همینجوریه
ولی خب میدونم باز منظورتون چیز دیگه بود
فک کنم واقعا جایزه حقش بود اقای فرهادی
مبارکش باشه

کاش همیشه حق به حق دار می رسید

منصور سه‌شنبه 27 دی 1390 ساعت 18:12 http://asemanesher.blogfa.com/

سلام


امید با شتر به مدرسه امد ؟؟؟؟؟؟

شتر ؟؟؟؟؟؟؟؟

کاش گفته بود که شترش دو کوهانه یا یک کوهان !!!!!

قربانت

میگم از معملش بپرسه

محمدآقایی سه‌شنبه 27 دی 1390 ساعت 23:22 http://mohammad-aghaiy.blogsky.com/

تا اونجایی که این حافظه ما قد میده توی کتاب اول نه شتر بود نه امید.

بابا بود که نان میاورد.

احتمالاً اون بابا را سال 88 انداختند زندان.مامانه مجبور شد به شتر امید دل ببنده.
آره...... امید با شتر به مدرسه آمد.......

یحتمل همینطور است

مهسا چهارشنبه 28 دی 1390 ساعت 00:36

میگویند در روزگاران نه چندان دور همه اسب سواران آن چنان خواهند تاخت که غبار سم اسبهایشان کور خواهد کرد همه را.....



سرتو بدزد امید.... فی ل تر نشی !!!

هه ههه

=============

یادم باشه کتاب داداشمو نیگا کنم ....
=========================

شتر سواری خیلی باحاله ...سوار شدم.

نگفتم کتاب
گفتم سرمشق

سر برای دزدیدن نیست. برای باد دادنه

مقداد چهارشنبه 28 دی 1390 ساعت 02:25 http://northman.blogsky.com

امید نوشتت قشنگ بود. واقعا تو این دوره زمونه کسی با شتر میره مدرسه؟ فک کنم اگه میگفت موتور خیلی بهتر بود

شایدم منظورش موتور بوده
این روزا بچه ها هم تو خیابان تک چرخ می زنند

خاطره چهارشنبه 28 دی 1390 ساعت 07:11 http://rahalost.blogsky.com

سلام
فکر کنم منظور معلم این بود که زبان سرخ شما همانند ان شتر در خونه میخوابه است...باشد..مراقب فیلتر باش با این روند اصلاحات...

شتر ما از کره گی دم نداشته است

مسافر چهارشنبه 28 دی 1390 ساعت 10:51 http://doncorleone.blogsky.com

یه معلم داشتیم میگفت وقتی علما اظهار فضله میکنن ناجور بوش همه حوزه رو برمیداره
حالا به حرفش رسیدم که واقعا اکثر مواقع علما به جای اظهار فضل
اظهار فضله میکنن

درود بر معلم شما
از معما ما باسواد تر بوده است

منصور چهارشنبه 28 دی 1390 ساعت 12:34 http://asemanesher.blogfa.com/

سلام

به



امید عزیز و گرامی

قابل تعریف و تحسین نیستم امید جان



همیشه دلنگار باشی

مرسی رفیق

شاددل باشی

مژگان چهارشنبه 28 دی 1390 ساعت 14:14 http://goleandoh.blogfa.com/

سلام به امید عزیز
شعر زیبایی بود و بسیار لذت بردیم
از فیلم زیبای جدایی هم سابقا لذت برده بودیم
ولی در مورد معلم پسرتون
بنده خدا حتما چیزی دیده بوده که گفته
به هرحال تا نباشد شتری معلم نگوید از این جمله ها ... هاهاها

چی دیده؟

منو فقط یه بار دیده اون بنده خدا

احسان چهارشنبه 28 دی 1390 ساعت 20:52 http://ehsanhp.blogsky.com/

خوب شد نگفته امید با خر به مدرسه رفت!!!!!!!

این هم که همان شد

فرزاد یکشنبه 2 بهمن 1390 ساعت 02:34

هدف از این جمله این بوده که بچه های امروزی پدران و هویت اصلی خود را فراموش نکنند

اینم حرفیست

افسانه چهارشنبه 5 بهمن 1390 ساعت 15:56 http://gtale.blogsky.com

تورو خدا به این معلم های بیچاره خرده نگیرید حالا معلم شهر شما نوشته امید با شتر به مدرسه آمد که شدنیه
معلم شهر ما برای پسر همکارم نوشته بود . داوود دونده است بیچاره داوود (پدر دانش آموز) زمان جنگ قطع نخاع شده خود معلم هم در جریانه حال چه جوری دونده شده خدا می دونه

خدا عقلی به معلمای ما و چند گونی پول باداورده بده که بیشتر حواسشون به حرفاشون باشه تا به مشکلات زندگی شان

صالحه جمعه 18 فروردین 1391 ساعت 01:20

سرانجام دستگیرمان نش شما پدرین یا یک ساله نامزد کرین؟؟؟؟؟؟؟

خالصا پدرم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.