گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

آن سه دوست


در حاشیه جنگلی به دور از چشم بزرگترها گوساله ای با توله ببری و بچه روباهی دوست بود.


روباه عقل کل جمع بود. روزی گوساله و توله ببر پیش بچه روباه آمدند و هر کدام از تغییراتی که در بدن آنها افتاده بود سوال کردند.


گوساله گفت: تازگی روی سرم دو تا چیز سفت و تیز بیرون زده است.


روباه گفت: نگران نباش ، اینها شاخ هستند و برای جنگیدن با دشمن بکارت می آیند.


توله ببر گفت: منم چندتا دندان خیلی تیز لابلای دندانهایم رشد کرده است.


روباه گفت: تو هم نگران نباش. اینها نیز برای جنگیدن با دشمن است.


بعد همانطور که به دمش نگاه می کرد گفت: منم چند روزیست که دمم بلندتر و زیباتر شده است.


ظرف چند ماه هر سه بزرگ شدند اما دوستی آنها ادامه داشت تا اینکه روزی روباه به نزد گاو آمد گفت:


رفیق! دقت کردی این ببره خیلی خودش را میگیرد؟! نمی دانی پشت سرت چه حرفهای بدی می زند. به نظر می رسد باید کمی گوشمالی اش بدهی!


گاو گفت: چطور؟ روباه گفت: با این شاخ های بلند و تیزت. یادت هست گفتم اینها برای جنگیدن با دشمن است.


گاو که به خود غره شده بود گفت: کجاست اون ببر مفو که جرات کرده است پشت سر من اراجیف ببافد تا کمی ادبش کنم؟!


پس به سوی ببر که داشت به آنها نزدیک می شد حمله کرد. ببر بر حسب طبیعتش با چابکی جاخالی داد و جستی زد  و بر پشت گاو پرید و دندانهایش را در گردن گاو فرو کرد.


گاو که خرد شدن استخوانهای گردنش به گوش می رسید نگاهی به روباه کرد و گفت: مگر نگفتی این شاخها برای جنگیدن است؟!


روباه که با زبانش دم بلند و زیبایش را لیس می زند و آماده می شد تا شکمی از عزا در آورد گفت:

آری! گفتم برای جنگیدن است اما نگفتم برای حمله کردن، بلکه برای دفاع کردن است.


 

هـر که را از بهر کاری ساختند


تیغ اش از بهـــر شکاری آختند


حد خود بشناس اندر کـار خود


جاهلان در کار بی خود باختند

 


معما نوشت: در هیاهوی تهدید و شاخ و نشان دادن های این روزها، اگر در داستان بالا روباه مصداق استعمار پیر باشد و ببر مصداق غول غرب باشد، پیدا کنید گاو بیچاره و نادان را  ؟

نظرات 13 + ارسال نظر
مهسا شنبه 17 دی 1390 ساعت 13:18 http://fekreajib.blogsky.com/

اهوم .. کوش کجاست؟؟!!؟
گاوووو ررا میگویم!:دی

اب در کوزه و ما گرد جهاننننننننن میگردیم؟!
یار در خانه و ما تشنه لباننننن د میگردیم؟!
بهله!

پیداش کردید معرفی اش بفرمایید

jib bor شنبه 17 دی 1390 ساعت 21:23 http://ybb.blogsky.com

گاو رو که خوردند آقا ، خبر نداری !
ولی اگه پیداش کردین بفرستین من رسم زندگی کردن میون گرگا بیاموزم بش

خودم دنبالشم
پیدا کردم اول از شیرش شروع می کنم

اسکارلت شنبه 17 دی 1390 ساعت 21:50 http://barbaadrafte.blogfa.com

درود امیدخان
اون گاو نادون حقشه
هر چی سر هر کس بیاد از نادونیشه
یه عمره بازی خورده و حالیش نیست

نادانی بدترین درد است
از خر بودن هم بدتر است

مسافر یکشنبه 18 دی 1390 ساعت 14:23 http://doncorleone.blogsky.com

آی دده وای ننه وای

مهسا یکشنبه 18 دی 1390 ساعت 14:44 http://fekreajib.blogsky.com



وقتی نت قاطططط میزنه باس سوتتتتت زد

این روزا نت مثل علیلی است که با چوب زیر بغل هم نمی تواند راه برود

بگیم افلیج بهتر است

نگین یکشنبه 18 دی 1390 ساعت 14:57

سلام

یه جمله یا شایدم ضرب المثل معروف هست که میگه:
گشتم نبود... نگرد...... نیــــــــــســــــت

پس نگردیم دیگه ؟!!!!

افسانه یکشنبه 18 دی 1390 ساعت 17:43 http://gtale.blogsky.com

سلام
گاو بیچاره فقط بزرگی داره و یه ذره ای عقل توسرش نیست
گاوه بیچاره فقط بلده مثل آدمایی که منم منم می گن .... قابلمه هر چه خالی تر صداش بیشتر

اونم گول گندگی اش را خورده بیچاره

خاطره یکشنبه 18 دی 1390 ساعت 20:38 http://rahalost.blogsky.com

سلام...
امید وقتی کلیله و دمنه میخواندی نتیجه ی داستان را در پی آن برای آگاهی امثال من اورده میشد تا درس عبرتی باشد برای همه...اما نمی دانم داستان های پند اموز شما را به چه تعبیر کنم ...
متن ها و داستان ها دو پهلویتان را شدید میپسندم....
موفق باشید و قلمتان همچنان روشن گر...

ممنون
بازم هندوانه؟!!!

کوروش سه‌شنبه 20 دی 1390 ساعت 13:58 http://www.korosh7042.com/

مثل همیشه زیبا و پر تعمق
زندگی ما نیز
به دور ح ی وان نیست

شاد باشی و همیشه بالنده

ممنون عزیز!

نازنین سه‌شنبه 20 دی 1390 ساعت 16:20

تقصیر خود گاو بود که به روباه اعتماد کرد

اتفاقا پیدا کردن گاو بیچاره زیادم سخت نیست

راستی سلام
ممنونم داستان خیلی خیلی خوبی بود

همیشه تقصیر گاو است

زهرا سه‌شنبه 20 دی 1390 ساعت 16:50 http://lovely-lover.blogsky.com

سلام
ایشالا که اینطور نیست

ایشاله
اگر اینطور درست می شود

صهبانا سه‌شنبه 20 دی 1390 ساعت 18:20 http://lemonade.blogsky.com

گاو موجودی نازنین و خوردنی است ... که تمام وجودش سفره ای برای هر موجود گوشت خواری است ...
متاسفانه کشور ما به این سفره تبدیل شده ...
که دوست و دشمن به آن طمع دارند ...
البته کشور ما بی شباهت به گربه نیست ...
گاو انسانهایی هستند که ولی نعمت را که خدا باشد با هیاهو و منم گفتن هایشان گم کرده اند ... و فکر می کنند که دنیا را فقط ایشان به رستگاری خواهند رساند.
کمتر از گاوند کسانی که لیاقت اداره ی یک خانواده را ندارند ...اما ادعای مدیریت جهانی داند ...

این گاو نر است
چیزی ازش به ما نمی ماسد

رضا چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 10:10 http://mahjoori.blogfa.com

سه!!
۳!!
.
.
.
کاش من هم مثل بومی های استرالیا فقط تا ۳ بلد بودم بشمارم
دلم گرفت از دانستنی های این دنیا!!

دل نگرفته ای نمانده است
همه راه اب شان گرفته است

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.