یکی بود ، یکی نبود
خدا بود و کسی نبود
آینه ای بود به بزرگی عالم و خدایی بود که هر روز در آیینه به دنبال خودش می گشت.
وقتی که در آیینه نگاه میکرد و خودش را در آن نمی دید سنگی بر می داشت و بر آیینه می کوبید.
وقتی آیینه می شکست تازه خودش را می دید، اما خرد و شکسته و پراکنده
بعد دلش برای خودش تنگ می شد، پس تکه های خرد شده ی آیینه را یکی جمع میکرد و با وسواس به هم می چسباند.
چون خودش را خیلی دوست داشت.
بعد سنگ ها را جمع میکرد و به آنها دستور میداد از کرده خود اظهار ندامت کنند و بر اندوه ترکهای بجا مانده شیون و زاری کنند.
هر وقت سنگی جرات میکرد و می پرسید : چرا؟ می گفت:
هر که در آیینــــــه ام تصویر شد
ســـــــرخ رو از لب ِ شمشیر شد
هر که را از خـاک ِ در گردی رسید
در فرات از تشنگـــــی تطهیر شد
گرمک نوشت: گفتم باید بفهمم. عاقبت کشف کردم راز مهر ورزی خدایان را.
فهمیدم قربانی که از قربانگاه روز قربان جان به در بُرد ، دیری نمی گذرد که در قربانگاه دیگر تشنه قربانی خواهد شد.
فهمیدم که هیچ خدایی از قربانی اش نمی گذرد.
فهمیدم که خدایان قربانی شان را از همه بیشتر دوست دارند.
من حرف تو:
سلام ....
مثه ابراهیم ثه اسماعیل
مثه همه قربانیا
مثل همه قربانیا
سلام رفیق
می دونی چرا آیینه را بهم می چسبانند
وقتی آیینه تکه تکه می شود هر تکه تو را به خود نشان می دهد از زاویه ای که هرگز به آن نگاه نکرده ای از روزنی که گاه زشت و گاه زیباست
رسم تکه تکه کردن رسمیست عجیب که گاه جز آن راهی برای قربانی کردن نفس و نفس وجود ندارد
آری این چنین است
کاش ما نیز بیاموزیم از تکه های آیینه تا خود را بهتر ببینیم
عاشورا نه پایانی است بر کلاس درس آزادگی بلکه مقدمه ورود به کلاس های بالاتر است کاش بتوانیم با نمره خوب درس را پاس کنیم
ارادت رفیق
ارادتمند کلام بلند و رسایت
باید در کلاس شما درس اموخت
زیرا دل تان کتابی است سرشار از دانش و معرفت
درود
همه قربانیها یه جورائی نه تنها برای خدای خودش بلکه برای ما انسانها هم عزیز میشوند خاصه اونکه قربانی یک انسان باشد
البته همینطور است
درود
سپاس
قشنگ بود!
پاینده باشین
این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمانی است که همچنان که تو را میبوسند،
در ذهن خود طناب دار تو را میبافند...
مرسی بانو!
گوشها را به صداهای نامهربان محرم نکنیم
بگذار ببافند
زنجیر عشق قوی تر است
سلام
راستش این مطلب رو چند بار خوندم اما چیزی ازش نفهمیدم...کمی عوام فهم تر سخن بگویید سواد ما کم است....
گرمک کی مثل بچه آدم حرف زده که این دومی اش باشد
بانو! نقصان کلام بنده را همینجوری بپذیرید
درود
هییییییییییییی
چی بگم
امید
داغونم
چرا بانو!
سنگینی روزگار یا روزگار سنگدل؟
سلام داداش
شرمنده نشد بیام نظر بدم....
قربانیا همیشه عزیزند...خدا کنه فراموش نشند
فراموشی خاصیت آدمی است
امید که بیش از آدم بودن مان خاصیت داشته باشیم
درود بر شما
آرزوی امید خوشی دوستان است
یادتان کفایت می کند
قربانیها عزیزن....ما هم که عزیز نیستیم چاره ای جز غصه خوردن نداریم...هی!
شما هم لابد عزیز کسی هستید
به اطرافتان خوب نگاه کنید متوجه می شوید