گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

سکوت سرد


نزن بارون!  سبوی ما پر از آب سکوت است


نزن بارون!  زمین هم غرق تالاب سکوت است


 

نزن بارون!  که اینجا شب بلند و خوفناک است


صدای رعد و برقت مانع از خواب سکوت است


 

نزن بارون!  کسی در فکر مرگ باغبان نیست


زلال چشمه ها همرنگ سرخاب سکوت است


 

نزن بارون!  کویر بغض ِ ما از حرف خالیست


گلو خشکیده از فریاد، سرداب سکوت است


 

نزن بارون!  قفسها مملو از اندیشه های باز هستند


پرنده سر به زیر بال بی تاب سکوت است


 

نزن بارون!  دگر شمعی برای روشنی نیست


سیاهی با می ِ شب مست مهتاب سکوت است


 

نزن بارون! بذار دریاچه ها آرام باشند


گل نیلوفری مشتاق ِ مرداب سکوت است


 

گرمک نوشت: از این همه سکوت مرداب گونه به کجا می خواهیم برسیم. درد را در حنجره مان به چه ترفندی خواب نموده ایم!

 


اینم بخاطر بانوی تسنیم:

 

خداوندی که آن بالا نشستی،  به پایینم نگه دار


 

ترحم کن گدای شرمسارت، گنه کارم گنه کار


 

 

هزاران چهره دارم پیش مردم، یکی از یک نکوتر


 

ولی در پیش تو تا بوده هستم، همان عبد سیه کار


 

 

شاخ نوشت: همه خوبند تا وقتی که شاخ نشوند. وقتی نظام سیاسی شاخ می شود نظام پارلمانی مطلوب تر است. بر عکس دهه شصت.

 

 

گرمکانه: سرم رفت بس که در گوشم ولوله می کند سکوت !  

نظرات 35 + ارسال نظر
آجز دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 10:18 http://www.ajez.blogsky.com

سلام

امید یه دونه باشی تو خلیخ فارس ببینیمت

نزن بارون .... ولی اکه نزنی خوب کی میخاد این لجن زار دنیا رو پاک کنه ..... پس هر از گاهی بزن چون لازم

چرا خلیج ؟
بیا همین جا ببین عزیز!

اینهمه زد کجاش پاک شد؟

مهسا دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 11:07 http://fekreajib.blogsky.com

سلام مجدد
خیلی زیبا بود
نزن بارون! که اینجا شب بلند و خوفناک است




صدای رعد و برقت مانع از خواب سکوت است

زیبایی در نگاه زیبابین شماست
ممنون
درود

فاطمه دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 11:22 http://ro0oz.blogsky.com

سلام بر داداش گرمکی خودم

شرمنده کردی داداش...اگه میدونستم به این زودی حاجت روا میشم زودتر سفارش میدادم..

عالی بود

ما محکوم به سکوتی هستیم که محکمتر از هر فریاد است

خواهش آبجی!
از این حقیر کمترین چیزی بود برای براورده کردن درخواست شما
شرمندگی بنده را بخاطر قلتش بپذیرید

جیب بر دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 11:25 http://jib-bor.blogsky.com

نزن بارون که قفسه مملو از اندیشه های باز هست
اینجا وزنش بیش از حد سنگین شده
یه شعرم واسه ما جیب برا بگو منم یه شعر واسه گرمکا می گم

تا که جیــــب گرمکم از پــــول پُر نیست

سرخوشم چون باکم از صد جیب بُر نیست

آقا ! ت بده

فاطمه دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 12:09 http://ro0oz.blogsky.com

این چه حرفیه..لطف شما همیشه شامل حال من شده...

مرسی داداش از راهنماییتون

پایدار باشید

در حد و اندازه های راهنمایی نیستم

حقیقت را گفتم

شاد و خرم باشید

مقداد دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 15:13 http://shaperak.blogsky.com

دقت کردی این پستت واج آرایی در سکوت داره!
میگما، شعر سفارشی هم میسازی؟ نکنه تو چینی هستی؟

از هرچه چینی است بدم میاد
بجز ظروف چینی

من که شاعر نیستم مقداد جون!

نکرت دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 15:19 http://www.aloode.blogsky.com

سلام
خوبی امید جان؟
چه سبک شعری خفنی بید
شاخ نوشتو نوفهمیدم
مثل همیشه
منم شعرکی سرودم
فدایت

خوندم عزیز
از خوشحالی چند بار در وبلاگت معلق زدم
خوب گفتی و زیبا سرودی و شروع پرفروغی است

قربانت

زهرا دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 15:24 http://lovely-lover.blogsky.com/

سلام اقا امید
واقعا شرمنده ام که انقد دیر به دیر میام
خیلی دوس دارم همه مطالبتون رو بخونم ولی این روزا یه کم وقت ندارم
بازم شرمنده

سکوت است و سکوت است و سکوت است
پایدار باشین

شرمنده برای چی؟
شما که حضورتان دلگرمک کننده از آفتاب است

ممنون از بودنتان
شاد باشید

احسان دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 15:39 http://ehsanhp.blogsky.com/

امید جون چطور برای من شعر نمی گی؟

تو احسانی به شعر ما چه حاجت؟!!

پر از مهری به مهر ما چه حاجت؟!!

تو خود تاجی به اسکای مجازی

شهیری تو ، به ذکر ما چه حاجت؟!!



احسان جان! همین که لوح گرمک را بر دیوار وبلاگت اویزان کرده ای کلی برای حقیر مایه افتخار است. با شعر چیزی به بلندای وبلاگ ِ زیبایت اضافه نمی شود. پس چوبکاری نفرمایید عزیز!

صهبانا دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 16:07 http://sahbana.ir

نزن بارون! سبوی ما پر از آب سکوت است
نزن بارون! زمین هم غرق تالاب سکوت است

امید جان ... بسیار زیبا بود ... نمی دونم چرا این روز ها اشعارتون در عین اینکه زیبا و رسا و پر مفهوم و مضمون هست اما بسیار محزون و غریبانه است ...
هر چند بسیار نالایق و گنه کارم دعا می کنم که انشاءالله مشکلات احتمالی حل بشه ... شما هم برای من دعا کن . خیلی گرفتارم ... خیلی محتاجم برادر ... این روز ها دیگه قلبم هم تاب اینهمه پریشونی یکجا رو نداره ... اما باید صبر کرد... شکر کرد ... چون ممکنه که از این بد تر هم سرمون بیاد.

عزت مستدام ... ایام بکام.

سعید جان! چیزی در دلم آرامش ذهنم را گرفته است

گرفتاری روزگار همه را چنان مشغول کرده که غافل از مرگ اندیشه مان شده ایم

دلم گرفته از زمانه
و سکوت سرد زمانه

دعا کنید
شاید او بیاد و به سامان برساند این شتر لنگان را

قربانت

نکرت دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 16:08 http://www.aloode.blogsky.com

الا ای گرمک شیرین زبانم
ز خوشحالی گلو اندر دهانم
رباعیت چنانم کرده مستور
که از مستی سر جایم نمانم



در جوار شما دوستان بعید نیست شاعر شویم
فدایت

بابا تو که در سرودن از سر بریده ما سر تری

قربانت همینطور ادامه بدی باباطاهر همینطور عریان عریان دنبالت راه میفته برای امضای یادگاری

ولی جدا مستعد و توانایی

درود بر تو !

ماهان دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 17:27

زیبا بود امید جان مثل همیشه

قربانت مثل همیشه

اسکارلت دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 17:36 http://barbaadrafte.blogfa.com

عالی بود نه به رسم تعارف به معنای واقعی کلمه

ممنون به معنای واقعی سپاس
شرمنده کردید به معنای وقعای خجالت

جیب بر دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 18:01 http://jib-bor.blogsky.com

تا زمستان باشد و سرما کند بیداد گر
گرمک اندر فصل سردی ، لرزه ای بیدادگر
خندقی از بطن این دنیا برون آرد چو سر
می کنم فریاد و می گویم که ای بی دادگر
چرح را افزون که در غم کرده خم بی دادها
گرمکم سردی گرفت و کرده کم بی داد گر

ریم بده

رها کن شعر و گرمک را برادر!

زمستان آمد و گرمک دم ِ در

ز گرمک چون شود یادی در این فصل

همی گوید که نامش را نیاور


قربانت
شما هم در شعر گفتن خیلی مستعد و توانایید
انگار گرمک ما سرش بی کلاه است

گیس گلابتون دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 20:04 http://kaskiat.blogsky.com

با اینکه شعرتون دلنشین بود ولی نمیتونم تو ذهنم "بارون" رو با " است و هستند و باشند" جور کنم!

چطور بانو! ؟
میشه . وقتی قراره از سر درد حرف بزنید فعل قافیه و ضمیر و ادبیات را باید بذارید لب طاقچه و فقط فریاد بزنید

خاطره دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 21:06 http://rahalost.blogsky.com

آنقدر برای آمدن باران دعا کردیم که زمین هم از آمدنش نا امید شد چون او نیز به مانند ما آموخت که باید صبورانه سکوت کند
بسیار زیبا سرودید و خیلی لذت بردم چند بار تکرارش کردم رشک بردم بر اینهمه توانایی
قلمتان روان باد

باز هم چوبکاری؟
قبول ولی از بلندی چوبش بکاهید.
ممنون

کوروش دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 23:38 http://www.korosh7042.com

خسته نباشی سالار
چقدر به دلم نشست
ردیف بسیار زیبایی بود و با توجه به سنگینی وزن خوب از عهده اش
برامدی
کسی در فکر مرگ باغبان نیست
همه به پژمرده گی گل می اندیشند

شادیت را آرزومندم

از گرم کلامت و دلگرمی قلمت همیشه سپاسگزارم استاد!

وجود مبارک و نفست امید است

درود

نیلوفر سه‌شنبه 26 مهر 1390 ساعت 01:47

نزن بارون بذار دریاچه ها آرام باشند
گل نیلوفری مشتاق مرداب سکوت است
ممنون که از من هم یاد کردی

درود بر شما

بر همه نیلوفرهای مشتاق دریا

جیب بر سه‌شنبه 26 مهر 1390 ساعت 08:23 http://jib-bor.blogsky.com

رها کردم که دنیای رهائیست
اسارت بند و زندان و خطائیست
نگفتی شعر ما هم گرمکانه
که اشعارت به جان ما شفایست
رفیقم بی کلاهی غم نباشد سینه ها را
غم آن دل راست کو را خنده ای نیست

دو دستش را رها کردم ولی پایم گرفته
غم دنیا برون کردم غمش نایم گرفته

دلم فریاد می خواهد ولی کو گوش همراه؟
گلو را بغض و دل را درد تنهایم گرفته

کلاهم را به غم دادم مگر سرخوش بمانم
ولی غمها فراوان و سرا پایم گرفته

درود

فاطمه سه‌شنبه 26 مهر 1390 ساعت 11:49 http://ro0oz.blogsky.com

سلام داداش گرمکی خودم

چه کردی داداش

همه طبع شاعریشون گل کرد ...جز من

دم همه دوستان شاعر گرم...لذت بردیم

شما خداگویه تان از همه شاعرا و شعراشون بهتره

درود بر شما

جیب بر سه‌شنبه 26 مهر 1390 ساعت 13:56 http://jib-bor.blogsky.com

این کجاش واسه ما جیب برا بود ؟

واسه دل خودم بود

نیلوفر سه‌شنبه 26 مهر 1390 ساعت 15:00 http://niloofaresahra.blogsky.com

گل نیلوفری مشتاق ِ مرداب سکوت است
اره والا
اما چه شعر زیبایی
صدای سکوت بهتر از زمزمه اصوات است

ولی نه هر سکوتی بانو!

وحید زایری سه‌شنبه 26 مهر 1390 ساعت 15:13 http://azadyandish.persianblog.ir/

سلام دوست من
این روزها کی به بارون اهمیت میده ؟! همه پی یه خاکن که بر سرشون بریزن !
خیلی دلم گرفته .... خیلی ....

عین عین من

مسافر سه‌شنبه 26 مهر 1390 ساعت 15:32 http://doncorleone.blogsky.com

امید عزیز
این روزا پر از فریاد سکوتیم و سکوت هم یک نوع فریاد است و به مانند اسم قشنگت فقط به امید او نشستیم

از نشستن خسته نشدیم؟

کی بلند می شویم و حرکت می کنیم برای رسیدن به برکت الهی؟

مهستی سه‌شنبه 26 مهر 1390 ساعت 16:36 http://www.mz991.blogsky.com

آن روز که او را به دست خاطره دادم
ندانستم
که ذهن فرسوده ام
او را خواهد کشت .
و در مرگ رویاهایم
چه بیهوده بانگ بر می آورم
دیگر تونای برای فریادم نیست...

سلام .
عصر تون بخیر .
شعر زیبایی بود .
موفق باشید .

شعر شما زیباتر بود

احسنت و درود بر شما

حسین ب سه‌شنبه 26 مهر 1390 ساعت 18:03 http://shamejam.com

" السلام علی المهدی المنتظر "

سلام امیدا ...

خوبی قربانت ؟؟

درباره شعرت ::::: خیلی عالی بود !!! فقط نمیدونم چرا آهنگش کمی برام آشناست

نزن بارون! دگر شمعی برای روشنی نیست ... مگه شمع جمع مرده عزیز ؟؟؟

البته مقصود رهبری ، انعطاف پذیری نظام در مواجهه با تغییر و تحولات دنیای امروز بود ...

راستی آپم بیا سر بزن ...

آقـــــــا چاکریم ...

رسیدن بخیر دوست من

انگاری گرفتاری دامن شما را هم گرفته است؟

آمدم

صدف سه‌شنبه 26 مهر 1390 ساعت 21:27

نزن بارون! کویر بغض ِ ما از حرف خالیست

زیبا بود.

مرسی
هزاران درود

نکرت سه‌شنبه 26 مهر 1390 ساعت 22:33 http://www.aloode.blogsky.com

سلام استاد امید
خوبین؟
امید جان غیبتت نباشه در سپاس از شعر کوروش عزیز که به نام شما هم مزین بود منم شعرکی دستو پاشکسته سرودم و نگینت خواندم
گفتم غیبت نباشد
اگه راضی نبودی راضی باش خب.
فدایت

هرچه از دوست رسد نکوست

قربانت
خواهم خواند عزیز!

نیلوفر سه‌شنبه 26 مهر 1390 ساعت 23:41

یکی از کارهای واجب من در طول روز سر زدن به یه وبلاگه که معمولا هر روز یه حس خوب و تازه توش هست.روزهایی که این وبلاگ آپ نمیشه آدم یه کوچولو حالش گرفته میشه.خوبین شما؟

گرمک من ظرفیت تعریف ندارد بانو!
همینروزا شکرپاره می ریزد بیرون دل و روده اش


ممنون یک دنیا گرمک

اوجوبه چهارشنبه 27 مهر 1390 ساعت 02:00 http://www.ojobeam.blogsky.com

سلام داداشی
داغونمبیا ببین

سلام بانو!
چی شده مگر؟

اسکارلت چهارشنبه 27 مهر 1390 ساعت 14:06 http://barbaadrafte.blogfa.com

شعر سفارشی میگید ما هم بچه پررو شاید هوس کردیم!!!!

بنده پیش قلم شما لنگ می اندازم
شما خود یک ادیب چیره دستید
نفرمایید بانو!

ارمیا چهارشنبه 27 مهر 1390 ساعت 17:04 http://ermiya14.blogsky.com

خداوندا به حق هشت و چارت
شتر دیدی ندیدی...

این همه دید بذار شتر ما را هم ببیند
غیر از ااین است که زانویش ....

زن آزاد چهارشنبه 27 مهر 1390 ساعت 17:41 http://zaneemrooz.mihanblog.com

ببین آمدی نسازی ها
کلی هی گفتیم آخ اگه بارون بباره
حالا می گی نباره؟!!!!!!!!!!!!!!!!
تکلیف و روشن کن گرمک جان
تازه داره فصلت هم میره کمیاب میشی اونوقت چه کنیم؟

میگم چرا احساس انزوا و افسردگی می کنم
پس فصلم تمام شده است

خدا کند که ببارد

نازنین جمعه 29 مهر 1390 ساعت 02:05

واقعیت تلخیه
و شاید همه اون چیزی رو که ما الان داریم مدیون همین نسل هستیم

معلوم نیست امثال من قراره چه گلی به سر آیندگان بزنن !!

انشاا... که هیچ وقت گرفتار نباشید

فعلا که گرفتاریم و امیدی به گشایش نیست

ولی بازم ممنون و آرزوی روزهای بهتر

سین یکشنبه 1 آبان 1390 ساعت 23:05

بزن بارون ..بزن ...بزن ..محکم بزن ..بکوب و در و پنجره ها رو باز کن

...بزن ..بزن بشکن این همهمه ی اضافه رو ..

بشکن و بذار "سکوت اصیل "از روزنه ها بر ما بتابه ...

سلام


سلام

خدایا بخاطر همه خوبانی چون سین بزن بارونت را
گرمک کیلویی چند؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.