گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

سیاه بازار


از برای ِ چند نانی بربری

 

رفته بودم نانوایی سرسری

 

 

بی اراده در شلوغ ِ کسب وکار

 

چشمم افتاد آن وسط بر دختری

 

 

ماه صورت در میان ِ جمعیت

 

چون قمر میگشت گرد ِ مشتری

 

 

دست ِ خالی داشت چیزی می فروخت

 

چانه ها می زد ولی با دلبری

 

 

باز ما را تا کمی اندر تعجب دیــد، زود

 

کنجـــــــکاوی آمــــــد و  زد تو سری

 

 

گفت: گرمک! تا نپرسی این سوال

 

من ندارم خواب ِ شب در بستری

 

 

پیش رفتم، گفتم ای زیبای شهر

 

دیدمت از دور گویا تاجری

 

 

آنچه داری می فروشی پس کجاست؟

 

گفت: آقا! ... تن فروشم ... می خری؟؟؟

 

 

درد نوشت: از غارت مال بنالیم یا حراج ناموس وطن. گرگها چه سرمست می رقصند در این دیار.

 


گرمکانه: برای هر کسی در آسمان ستاره ایست. برای ستاره ای بیشتر آسمان آبی را سیاه بازار نکنیم.

نظرات 36 + ارسال نظر
افسانه پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 08:45 http://gtale.blogsky.com

سلام

از دست بوس میل به پابوس کرده ایم لعنت به ما که ترقی معکوس کرده ایم
شما هم در این زمینه ها زیاد کنجکاوی نکنید.دیگه گفتندمساله ی اختلاس رو کش ندید اما راضی هم نمیشن در این زمینه ها کنجکاوی کنید

من کش نمیدم خودش کش میاد
می خوام ببینم چند تا صفر دارد سه هزار میلیارد تومان
تا برسم تهش فکر کنم همینطوری کش بیاد

bita پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 08:55 http://shop.bitaset.com/


نرم افزار را حجمی بخرید!
هر مگابایت 8 ریال
ارسال 1 روزه

جهت اطلاع دوستان تایید شد

فاطمه پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 09:19 http://ro0oz.blogsky.com

سلام

نمیدونم چی میشه گفت....

متاسفم

باید تاسف خورد و تاسف خورد و تاسف خورد. همین!

ماهان پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 09:40 http://shoroedastan.persianblog.ir

به هزار امید دست بردیم به کیبورد ما که سازیم دل امید را شاد اما
که هرچه می آوریم برخود فشاری نمی آید برون از ما کلامی
آخر به لب رسیده است این جان پس کو آن همه شعر وشور ماهان
این دو سه بیت نشد شعر که مردک برو نزد جناب گرمک
که گویند شاعری چیره دست است در شاعری دست ثالث را از پشت بسته است

فنون شعر و کلام از او بیاموز که او آموزگارت هست از امروز
سخت کوتاه کن و رو رد کارت برو بابا تو هم با این شعرت

ثالث= مهدی اخوان ثالث

دیشب کلی فسفر سوزاندیم تا این شعر را از خود در کنیم
شعر زیبایی گفتید جناب امید مثل همیشه به دلمان نشست خیلی زیبا واقعیت جامعه را توصیف کردید

تو ماهی ای برادر حاجتی بر شعر نیست
در این وادی رفاقت را سخن جز مهر نیست

حضورت سبز و نامت بر دل و مهرت به جان است
همین کافیست ماهان! نیازی بر کلامی غیر نیست


عزیز! خودت عشقی نیازی به این زحمت نبود
حرف حرف شعرت هم برایم عزیز و بر دیده ام جای دارد

یاس وحشی پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 11:52 http://yaasevahshi.ir

درود رفیق...
شعرت خیلی تلخ بود...
به تلخی این همه زخم که گرگ ها می زنند ...

روزگار تلخی است
گرگها از همیشه وحشی ترند

اسکارلت پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 12:05 http://barbaadrafte.blogfa.com

فقط غصه خوردم
زیاد به صفرهاش فکر نکن که نمیدونیم فقط این را بدون که اگر از زمان کورش هر سال ۱۰۰ میلیون پس انداز میشد هنوز نشده بود سه هزار میلیارد

اندوهش سنگین است. جای کوروش بسی خالی است

مسافر پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 12:17 http://doncorleone.blogsky.com

امید جان
پای حرف اینجور آدم ها بنشینی حرف برای گفتن زیاد دارن 99% این کارها از روی فقر مالی هست و ناچارگی
بعضی ها میگن خوب بره کار بکنه و از اینجور جفنگیات باور کن کار نیست و یا اگر باشه خرج کیف و کفش و مانتوشون هم نمیشه و یا کارهای کاذب
دلم میگیره و میگم چرا باید به خاطر احتیاجات مالی اینجوری بشه و وای به زمانی که طرف یه بچه هم داشته باشه و بچهه این کارها رو حالیش بشه و از مادرش سوال کنه
من اگر جای اونها بودم هیچ جوابی نداشتم
هیچ

بنده نیز در این زمینه لالم
بخواهیم حرف هم بزنیم به کی بزنیم؟

میوسا پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 14:10 http://miosa.blogsky.com

هی روزگار....چی بگم...

شعرت قشنگ و با هدف و با معنا بود

خیلی دلمون پره و نمیتونم چیزی بگم...یعنی چی بگم؟...ای کاش حداقل کمی از ادعاهایمان کم کنیم...

ممنون.
دلامون لبالب پر از فریاد است
اما سکوت ... سکوت ....

نکرت پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 14:14 http://www.aloode.blogsky.com

سلام
خوبی امید؟
شعرت با تمام زشتی واقیتش خیلی قشنگ بود
امید
بقیه دوستان هم آرمان های امام راحل رو متذکر شدند
وقتی میگن کشش ندید حتما چیز مهمی نیس دیگه
حالا اینقد کشش بدیم فک میکنن قضیه خیلی مهمه و اینا
شوخیدم
یه اسمس یکی برام خوند از سوره اختلاس و آیه صادرات
میخواستم برات بنویسم هرچی فک میکنم یادم نمیاد
بیخیالش شدم

فدایت

کشش دست ما نیست
ما اصولا از کش بازی می ترسیم. از وان بابت که ناغافل رد نشه بخوره به چشممان.
اونوقت اش نخورده و دهن سوخته

قربان اون فکرت که میلی یادش میاد و فراموش میکنه

آجز پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 15:23 http://www.ajez.blogsky.com

سلام
باریکلا !! احسنت واقعا این با بقیه فرق داشت

آخه حرف دله منم هست

قربان دلت
ممنون و این باریک اله را تقدیم میکنم به دل مهربانت

پاینده و استوار باشید

فاطمه پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 16:04 http://sky-line.blogsky.com

سلااااااااااااااااااااااام ببخشید که دیر به دیر سر میزنم آخه وقت مدرسه هاست و باید درس بخونیم
و ممنون از شما که همیشه سر میزنین
مطالبتون مثل همیشه عالی بودن

درس مهمتر از است. نت همیشه هستش اما همیشه وقت برای درس خواندن وجود ندارد
موفق باشید ممنون

جیب بر پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 16:07 http://jib-bor.blogsky.com

سر تکون دادنا تاسف خوردنا اظهار ناراحتی کردنا هیچ چیزی رو عوض نمی کنه کمک هیچ فایده ای نداره بقول معروف با حلوا حلوا ....
من رسما حاضرم فقط سنگ خودمو به سینه بزنم نه بیشتر

جیب ما را نزن اخوی! هر کی رو میخای بزن
ولی جدا گناه داری. چرا میخای به سینه را بزنی؟

قاصدک پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 16:59 http://www.satar2049.blagfa.com

باسلام
واقعا که شعر زیبا ولی دردناکی بود.
الان روسپیگری زنان درد جامعه است .وگمان نمیکنم که وضع از این بهتر بشود.
فقط باید برای ظهور مولا وسرورمان دعا کنیم تا هر چه زودتر با فرجشان این وضعیت خاتمه پیدا کند.
الهم عجل لولیک الفرج
موفق باشید.

قبل از ظهور او ظهور اندیشه ها لازم است

همه چیز را بر پشت ان عزیز واگذار نکنیم

درود و سلام

زیبا پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 17:16

اپتونو زیاد دقت نکردم چون واقعا به هم ریخته بودم شرمنده

خواهش می کنم
چیز زیاد مهمی ننوشته بودم. شاید ارزش خوندن هم نداشت

نیلوفر پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 18:45

گرمکانه خیلی چسبید...دست شما درد نکنه...

نوش جان! قابل شما را نداشت

شنگین کلک پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 19:08 http://shang.blogsky.com

درود
امید که برخ درخشش ستار ها مان
نگاه هامان را سخت بخود بدوزد

انشاله
از حضور شما مسرور و دلگرم می شوم
بودن شما قوت قلب است

سایه تان مستدام

نوید پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 19:13 http://sedaye_zendegi.mihanblog.com

درود بسیار...

لذت بردم از این شعر، سادگی تلخی داشت...
حرفی نمی زنم، شیوایی شعرت را خراب می کند، گرگ ها همیشه هستند...

گرمک بیکران بر شما
شرمنده نفرمایید. بنده خود را شاعر نمیدانم. فقط از سر احساس شعر میگویم که اگر شعر بنامیم

امید که گرگها رسم چوپانی بیاموزند

خاطره پنج‌شنبه 14 مهر 1390 ساعت 21:08 http://rahalost.blogsky.com

استاد امید سلام!تک تک واژهایت بوی درد میداد بوی اشنایی که وقتی در خیابانها قدم میزنی بسیار مشامت را می ازارد ......
ندانستم درد بکشم بر این مشکل شوم یا فقط به اشکهایی که می امد بسنده کنم
خدا کند درد های جامعه ی ما با امدن منجی حل شود.امین

امین
البته قبل از امین گفتن کمی یاعلی هم لازم است

شنگین کلک جمعه 15 مهر 1390 ساعت 01:56 http://shang.blogsky.com

درود بر شما
بدینوسیله رسماً از شما دعوت میشود جهت
شرکت در مسابقه غلط ننویسم گرد کلکی
بر سر شنگ بتکانید. با سپاس فراوان - شنگین کلک

عزیز ! بنده اهل مسابقه نیستم

ناخوب عادتی است اما معمولا در هیچ مسابقه ای شرکت نمی کنم

ولی همین دورادور موج مکزیکی برای داغ کردنش براه می اندازم

سارای : در به در : جمعه 15 مهر 1390 ساعت 02:10 http://1darbedar.blogfa.com

سلام ...

بسیار سهل و ممتنع و زیبا سروده بودید ....

گرمکانه نیز ... عالی بود ...

برقرار باشید ...

ممنون
قرارگاه دل تان مملو از لشکر خوشبختی باد

زهرا جمعه 15 مهر 1390 ساعت 02:21 http://lovely-lover.blogsky.com/

فاحشه، مردی است که به خاطر لذت جنسی ، پول به زنی میدهد که نیازمند است


با عرض معذرت اینو جایی دیدم
شمام قبول دارین این جملرو؟؟؟
شعرتونم مثه همیشه زیبا بید

حرف کاملا درستی است که گرمک به تلخی آن معترف است

ممنون. پایدار باشید

شعرت قشنگ بود....همون داستان کارم ازگریه گذشتست....

روسپیگری همیشه ی دورانها ودرهمه ی مکانهابوده است.ولی تفاوتش اینست که در دورانهای گذشته سودش وحالش نصیب حاکمان وثروتمندان ودلالان میشد واپیدمی نداشت.ولی حالا همه گیرشده وزخم هایش نصیب روسپی میشود....

برای حل این مشکل باید:در درجه اول مسائل اقتصادی مردم وبویژه این قشر رابرطرف کرد. ازآنها حمایت عاطفی واجتماعی بشودبوسیله ی دولت ونهادهای مدد کاری اجتماعی.نهادهای مردم نهاد ودولتی سطح سواد وفرهنگ رابالا برده ومهارت های زندگی رابه ایشان آموزش دهند.بهزیستی وکمیته امدادودیگرنهادهای اجتماعی انان رابه حقیقت تحت حمایت همه جانبه ی خود دراورند ومواردی دیگر........

چقدرمالناهادراین شهر وجود دارد....

روسپی زارمی گریست
به مشتریش دلبسته بود.


امید که رهنمودهای شما را مسئولین با جان و دل گوش بدارند
ممنون

نیلوفر جمعه 15 مهر 1390 ساعت 09:42 http://nilofar20.mihanblog.com/

سلام اقا امید .خوبین شما
دیدم که با یه اهی داری از دبی حرف میزنی وچند دهه قبل اونا را با خودمون قیاس میکنی.صدای دهل از دور خوشه.زیاد هم به این صدای ناکوک موزیک وسمفونی این عربها دل خوش مدارکه هیچی ندارن.با یه ترقه از این رو به اون رو میشن از بین می رن تازه اونا نه جنگی داشتن ونه محاصره اقتصادی بودن.امید جان خیلی ها توی این مملکت شهید دادن وجانباز دارن این قدر که شما اه میکشی اونا اه نمیکشن.

درود
همین اه را هم اگر فروخوریم دق میکنیم
پس می کشیم تا نفسی برای بودن داشته باشیم
سپاس

احسان جمعه 15 مهر 1390 ساعت 18:56 http://ehsanhp.blogsky.com/

احسنت احسنت احسنت............هزاران افرین! بی شک زیباترین شعرت بود.............

ممنون

زهرا جمعه 15 مهر 1390 ساعت 19:49 http://lovely-lover.blogsky.com/

دوستم گفت هر وقت نا امید شدی برو کوهستان و داد بزن امیدی هست؟ جواب میاد هستـــ هستـــ هست ..... من هم رفتم کوهستـان و داد زدم امیدی هست؟ جواب اومد پـــ نــه پــــــ ، پـــ نــه پــــــ پـــ نــه پـــــــ ....!!

من که هستم

نیلوفر جمعه 15 مهر 1390 ساعت 22:02 http://nilofar20.mihanblog.com/

زائری بارانی ام آقا بدادم میرسی؟

بی پناهم، خسته ام،تنهابدادم میرسی ؟

گر چه آهونیستم اماپراز دلتنگی ام

ضامن چشمان آهوهابه دادم میرسی ؟

ازکبوترهاکه میپرسم نشانم میدهند

گنبدو گلدسته هایت رابه دادم میرسی ؟

من دخیل التماس رابه چشمت بسته ام

هشتمین دردانه زهرابه دادم میرسی ؟
اقا امید ما هم به امید ضامن اهو هستیم که به دادمون برسه

انشاله که می رسد
از درگاه خاندان نبوت ناامید کسی بر نمی گردد

مسافر شنبه 16 مهر 1390 ساعت 07:04 http://doncorleone.blogsky.com

سلام
داداش با خوندن این پستت نمیدونم چرا دقتم تو خیابون بیشتر شده و انگاری اگر آدم چشمش رو درست باز کنه این روزا فروشنده ها رو زیاد میبینه
خدا خودش بخیر کنه که خریداران محترم ناقل چه بیماری های پنهانی خواهند بود

به چشم خریدار نگاه کنی فراوانند
کاش بساط این کسب و کار نه توسط شهرداری که توسط اخلاق مداری خودمان برچیده شود

وحید زایری شنبه 16 مهر 1390 ساعت 09:50 http://azadyandish.persianblog.ir/

می نویسی هر چه خواهد این دلت
میخ در گرمک فرو شد ، پنچری !
سلام
خیلی زیبا بود . دستتون درد نکنه . خدا به دادمون برسه .

وحید جان! حالا به ما هم جوال دوز می زنی
قربانت

فریاد شنبه 16 مهر 1390 ساعت 13:43

رقص گرگها نیز زمانی به پایان میرسد واز رقصندگی خسته میشوند .
اندکی صبر سحر نزدیک است
البته اگر همگی یک صدا فریاد کنیم

تا شراب مفت است این گرگها مستند
باید به زنجیر کشید تا مستی از سر بپرد

فریاد شنبه 16 مهر 1390 ساعت 13:45

چه سیاه بازاریست این ایران با این همه آدم که برای داشتن ستارگان بیشمار به جان هم افتاده اند

ستارگان هالیوود هم اینچنین به جان هم نمیافتند

چون شیر بیشه خود گرگ است از روبهان و گرگان چه انتظار است

آرمین آران یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 13:51 http://aranlar.blogsky.com

خیلی عالی بود عزیز
واقعا به حال امروز جامعه مون تاسف میخورم

تاسف و تاسف
فعلا کارمون همینه

نازنین یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 14:10

سلام
تبریک میگم برای این روز بزرگ به شما و خانواده تون


با توصیفی که از چشمان ایشون کردید فکر کنم اگر روزی صاحب این چشمها رو ملاقات کنم بتونم بشناسمشون

امیدوارم همیشه در کنار هم شاد و سلامت و سرشار از خوشبختی باشید

ممنون
شادی را برای دل مهربانتان آرزو دارم

حقی یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 16:22 http://hamidhaghi.blogsky.com

چی بگم؟؟!!

هر چی بگی قبوله

نازنین سه‌شنبه 19 مهر 1390 ساعت 22:58

سلام
اینکه پدری فرزند خودش رو بزنه شاید گاهی لازم باشه
من تا حالا از پدرم کتک نخوردم
البته از مامانم چرا
حتی گاهی به ناحق ، اونقدر که تا الان فراموش نکردم
اما هیچ کسی رو توی دنیا اندازه اون دوست ندارم
اینکه فرزندی از پدر و مادرش خاطره خوبی داشته باشه به تنبیه شدن و کتک خوردن نیست
ممکنه پدری تا بحال دست روی فرزندش بلند نکرده باشه اما اون بچه در بزرگی خاطره خوبی هم نداشته باشه از اون پدر
خاطرات خوب رو محبتها و صمیمیتهایی که بین پدر و فرزند هست شکل میدن
مطمئنا بچه ها هم اونقدر پاک و معصوم هستن که یکی دوبار تنبیه شدن رو در برابر همه محبتهای پدر و مادرشون فراموش کنن و ببخشن
البته اگر محبتی در کار بوده باشه ، صرف یدک کشیدن نام پدر یا حتی مادر کافی نیست
مطمئن باشید اگر این ارتباط خوب بین شما و فرزندتون هست که فکر هم میکنم باشه به زودی همه چیز از دلش میره بیرون
شایدم تا حالا فراموش کرده باشه

شرمنده که طولانی شد
کمی دلم پر بود

از کی پر بود؟


ممنون از نصیحتتت بانو!

سعی در احقاق حق اون عزیز می کنم

نازنین پنج‌شنبه 21 مهر 1390 ساعت 16:22

پر نبود پر هست
ببخشید اصلا قصدم نصیحت نبود فقط یه جور تجربه بود


حافظ نشدید ولی گرمگ که شدید
مطمئنا ایشون همین الان هم افتخار میکنن

انصافا از جناب حافظ کم نیاوردید
اگه نمیگفتید کسی متوجه نمیشد بیت دوم از حافظ نیست و از خود شماست

اشعارتون رو چاپ کنین حتما یه دیوان بزرگی میشه

چقدر هندونه
کی اینا را ببرد تا خونه

ممنون خیلی لطف کردید

خوشبختی شما ارزوی گرمک است

نازنین جمعه 29 مهر 1390 ساعت 23:12

اینطور نگید
امیدوارم هیچ وقت نا امید نباشید
من خودم هم محتاج دعام

دعا کردن اون هم برای دوستان کمترین کاریه که ازم برمیاد
البته اگر دعام به اون بالاها برسه
ولی یادم نمیاد کاری رو برای جبران کردنش انجام داده بوده باشم

انشاا... با کمک آقا گرفتاریتون به زودی حل میشه و شما هم اگه هنوز سر لج هستید نرم میشید و میاید خدمت آقا
ارزوی شادی و سلامتی

انشاله

بنده مخلص آقا هستم

این روزها از همه بیشتر محتاج نظر لطفش هستم

شما پا در میانی کنید ممنون می شوم

درود و هزاران سپاس آبجی!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.