گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

غم دنیا


یکی در ظــــرف دنیا غصه می ریخت     حکیمی رهگـــذر لاجرعه نوشید

 

جماعــت در شگفــت و او بی تفاوت      یکی آروغ زد و فی الحال خندید

 

بگفتــــــا نیـــــش ِ دنیا نــوش بایــــد      بجای غصه باید خنـــده ای چید

 

بباید سرخوش و سرمست مِــی بود      بجای غم، لـب ِ پیمانــه بوسید

 

به دنیایی که هر روزش غمی هست     نباید روبـــرو بـا تیــــــــــغ جنگید

 

غــم ِ دنیـــــا چو گرمـــک نوش باید       به پــای لـــرز ِ آن مردانه باشید

 

******

خدا نوشت :


خدایا! آرزوهایم بلند، حرص و ولعم فراوان، خواهشهایم بی انتهاتر از همیشه است


اما چیزی از اندوهم نمی کاهند، زیرا کاستی های من تو هستی


خدایا! این روزها که مهمان تو هستم، تو هم مهمان دل من باش


می خواهم تمام خلاهای وجودم را از حضور تو لبریز کنم

 

 


گرمکانه: در گذرگاه گذشته زانوی غم بغل نکن . ارابه ی زمان افسار گسیخته و پر شتاب به سوی آینده می تازد.

نظرات 24 + ارسال نظر
فاطمه چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 08:25 http://ro0oz.blogsky.com

خیلی زیبا و به جا بود

تا خدای بنده نواز هست به خلقش چه نیاز
می کشم نازش تا بر همه ناز کنم


شما که همیشه از خدا گویی چیزی برای گفتن دارید
درود بر دل خداجویتان

مریم چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 09:13 http://arameshesabz.blogsky.com

سلام

خدای خوب ومهربان
از تو میخواهم درک عمیق تری از زندگی نصیبم کنی تا بتوانم در زمانی که به من برای زیستن مهلت داده ای آنگونه که شایسته است زندگی کنم.

آمین

مریم چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 09:19 http://arameshesabz.blogsky.com

گرمکانه

خوشبختی بر سه ستون استوار است
فراموش کردن غم های گذشته
فراموش نکردن عبرت های گذشته
غنیمت شمردن حال
وامیدوار بودن به آینده

اینکه که شد چهار تا

ولی قشنگ و بودند. ممنون

آرمین آران چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 10:37 http://aranlar.blogsky.com

نه می آزاده
نه آروغ زدن در جمع کار خوبی
تا زمانی که قید و بندهای دینی و اخلاقی بهمون وصله نمیشه

حالا ما یه چیزی گفتیم آرمین جان!
شما گیر نده
ما همینطوری دریای غم مان ساحل نداره
شما طوفانی اش نکنید

خاطره چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 11:43 http://rahalost.blogsky.com

این روزها زشت ها زیبا شده وزیبا ها زشت شدند گویی غلطکی سوار شده ایم که همه داشته هایمان را له می کنیم بر ان می خندیم....
کاش مهمان خوبی برای خدایمان باشیم

کاش از فرصت مهمان بودمان خوب استفاده کنیم
در مورد غلطک با شما موافقم

آرمین آران چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 12:06 http://aranlar.blogsky.com

دست شما درد نکنه
منم از خجالتتون در میام

از کدوم خجالت حرف می زنی داداش!
افتخاری است برای بنده دوستی با شما

فریاد چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 12:49 http://faryad80.blogsky.com/

غم های دنیا شیرین است اگر با دیده خوش بین به آنها بنگری
نیش ونوش دنیا هر دو شیرین است من هر دو را دوست دارم زیرا به زندگی رنگ شادی میبخشند .

زیبا نوشته اید همچون همیشه

شیرینی خالی لطفی ندارد
ممنون

شیدا چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 13:06 http://banooyedey@blogsky.com

شادی خوبه...لبخند خوبه..ولی امید جان
تو هم می‌دانی
با گلوی لبریز از بغض
و نگهداشتن باران پشت چشمها
لبخندزنان در میان جمع نشستن
چقدر دشوار است ...؟

خدانوشت:خدایا مرا ببخش به خاطر تمام در هایی که زدم و خانه تو نبود..

هیچ چیز آسانی وجود ندارد

خدایا مرا هم ببخش. منم بارها همین کار را کرده ام

شیدا چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 13:12 http://banooyedey@blogsky.com

گرمکانه:
مگر می شود گذشته را فراموش کرد؟ مگر می شود از آن گذشت....؟ گذشتن از دورانی سپری شده .... گذشتن از دورانی که به فرمان تاریخ در گورستان زمان دفن شده است که چگونه باور کنم و چگونه گذر کنم از آه ها...از حسرت ها.... از گریه ها ..از بغض های خفه شده......

از خاطره ها..ازگذر کردن...وگذشتن....از یادها ...مگرمیشود بنیان عمر وسرنوشت خود را نادیده گرفت...؟

فراموش نه
زانوی غم به بغل گرفتن مشکلی را حل نمی کند

صدف چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 13:13 http://nazanin-e-man.blogsky.com

سلام
خوب بود.
دیگه تعریف نمیکنم که نگید هندونه و ..

شما خود جای تعریف دارید

ماندانا چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 13:25 http://wildtigress.blogsky.com

سلام این گرمکانه شما مصداق حال وروز من هست

باید این زانوی غم را باز کرد و همراه با زمان دوید
پر شتاب چون رود

فریاد چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 13:41 http://faryad80.blogsky.com/

اگر عاشق باشی این بوسه ها دوام می آورند

وباید عاشق باشی تا طعم بوسه عشق را بفهمید.

این جواب نظرتان بود .

دل حرم خداست در حرم خدا جز او را راه نده
البته به جز کسی را که خدا ورودش را ممنوع نکرده

هنوز که عاشقم
شب یلداهای فروان از لب لعلش چشیده ام
و هنوز مشتاقم

صهبانا چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 16:06 http://sahbana.blogsky.com



سلام امید جان ...خوبی ؟!
امید وارم غم و اندوه دریای بی پایان دوست عزیزم رو طوفانی نکرده باشه ...
گرمکتان همیشه شیرین و عسلین باد ...
مرد اندیشه های ژرف !


سعید عزیز
درود بر تو
امروز بدجور دلتنگت بودم
گفتم سراغی از این رفیقت نمی گیری

هزار بار سپاس و دعای خیر این حقیر سراپا تقصیر برای برادر عزیزم

زهرا چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 18:33 http://lovely-lover.blogsky.com/

سلام
مرسی از حضورتون
خوشحال شدم

شعر زیبایی بود

ممنون . زیبایی در دید شماست.
سپاس فراوان با یک دنیا گرمک

منیعی چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 21:35 http://fh.blogsky.com

سلام امیدجان
امیدوارم خوب باشی راستش رو بخوای روزهای سختی رو می گذرونم و از محبت و توجهت بی نهایت سپاسگزارم.
امروز بیش از همیشه این خلأ رو احساس می کنم.

خلا چرا
برای فرار از تنهایی به دامان پر مهری پناه ببرید

شنگین کلک چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 23:35 http://shang.blogsky.com

دلتنگی گرمک را نبینیم
بفرمایید ببینید شنگ
زانوی غم را رها کرد
اونهم داره بسرعت نور
فرار میکنه .
کجا ؟ آی کجا داری فرار میکنی
وایسا . وایسا ببینم .
آی ایهاالناس یک جفت زانوی فراری
را بگیرید . بشتابید از دستم رفتند
وامصیبتا . دیدی چه شد . حالا دیگر از
کجا زانوی غم گیر بیاوریم ؟


زانوی غم می خواهید چکار؟
قلم پر شتاب شما پاهای پر توان را به زانو در می اورد
چه برسد به زانوی غم

راه خوبی برای فراری اش در پیش گرفته اید

بهار پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 01:30 http://istgaheakhar.blogsky.com

سلام ....چه میشه کرد با غم ها جز اینکه بی خیالشان شویم

خیلی زیبا بود.....

بی خیال دنیا و غم هایش
پیاله زندگی را از شراب سرخوشی باید پر کرد

فاطمه پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 09:04 http://sky-line.blogsky.com/

سلام عالی بود
درست همون وقتی اینجا اومدم که دلم گرفته بود و این متنتونو دیدم
آره بابا بیخیال دنیا و غم هاش
خدا میگه طوری زندگی کن که گویا اخرین روز زندگیت هست!!!!
همیشه زود تر از ما سر میزنینو شرمنده میکنین ممنون!!!

شرمنده دشمن رو سیاهتان
برای دل گرفته تان شادی های روز افزون آرزو می کنم

یک دنیا گرمک ممنونم

کوروش پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 11:52 http://korosh7042.blogsky.com/

خدایا میهمان دارم من امشب
عزیزی در جهان دارم من امشب

اگرآهنگ این آواز تلخ است
اگر غم در بیان دارم من امشب

اگر تار و سیاهه روزگارم
خوشم چون دلستان دارم من امشب

تو میدانی خدا یا دل چه خواهد
غم این مردمان دارم من امشب

ببین امید آتیشی بپا شد
که این را بر زبان دارم من امشب

به مهر بیش این یاران دلپاک
سری بر آستان دارم من امشب

تو پنجه بوکس را شو بی خیالش
که من شمشیر بران دارم امشب






چها داری که ما زان ها نداریم
بجز این جامه در تن تا نداریم

بجای فخر بر شمشیر تیزت
زبانت را بگو کآن را نداریم

مانلی پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 14:43 http://titi-mz.mihanblog.com

آنقدر مردانه ایستاده ام
آنقدر سرم را بالا نگه داشته ام
که گمان میکنم
آرتروز خواهم گرفت !

مردانه بایستد
سرت را بالا بگیر
اما خاک را فراموش نکن

مانلی پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 14:45 http://titi-mz.mihanblog.com

واسه خدا نوشت : خدایا دست هایت را به قلبم گره کن!

خدایا! قلبم را به دست تو سپردم
به دستهایت بسپار ان را بدست کسی نسپارند

مانلی پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 14:47 http://titi-mz.mihanblog.com

مخالف گرمکانه : اگه گذشته تلخت انقدر چسبیده باشه به آینده ت چیکار میتونی بکنی ؟

گذشته تلخت را با گرمکانه صبر تناول کن
بهترین دافعه لرز گرمکانه است

غلامرضا جمعه 21 مرداد 1390 ساعت 02:17 http://azarkade.blogsky.com

درود بر شما ، ..... دوست عزیز از کدام آینده صحبت میکنی؟!.......... آذرکده

آینده ای که باید بسازیم

درود بر آذرکده دل شما

ziba یکشنبه 23 مرداد 1390 ساعت 18:08 http://zibaaa.blogsky.com/


خدایا! این روزها که مهمان تو هستم، تو هم مهمان دل من باش


می خواهم تمام خلاهای وجودم را از حضور تو لبریز کنم


عالی بود بعد هی بگو من خوب نمینویسم

من فقط می نویسم . ولی میدانم که خوب نیستند

مثل شما نیست که نامتان برازنده وبلاگتان باشد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.