من آن نسلم که از دردم خبر نیست به پشت من پدر حتی پسر نیست
من از تاریک تاریخم، غریبم شب عمر مرا دیگر سحر نیست
تنم از تیر داغ جنگ سرخ است به رگهایم بجز خون جگر نیست
چنان با مرگ خود بودم هم آغوش کسی با من به وحشت همسفر نیست
برایم پاپ و رپ نایی غریبند بجز آژیر قرمز ساز ِ تر نیست
امامی بود و جز او سایه بودند مرا گفتند مثلش هم پدر نیست
ولی روزی پدر پیمانه نوشید از آن دم زندگی جز دردسر نیست
چنان بازیچه ام کردند هر روز مرا امروز نایی در کمر نیست
یکی آمد خرابیها بر من اش ساخت گمان میکرد چون من گاو و خر نیست
یکی امد صلاحش بر من اش ساخت مودب بود و یادش جز شکر نیست
یکی آمد دروغش بر من اش ساخت از این بدتر بلایی سنگ ِ سر نیست
هنوزم نسل من در زیر بارند معاصر را بجز من باربر نیست
خلاصه اینکه من خار گلویم در این وادی وجودم بی خطر نیست
به زیر بارش باران بختک بدا بر من که نسلم را سپر نیست
من آن نسلم که دردم را دوا نیست ولی مشروح آن این مختصر نیست
گرمک نوشت: در وبلاگ دوستم مطلبی دیدم در مورد نسلی که معروف به نسل سوخته است. همه این نسل را می شناسند اما با او بیگانه اند. درد دلی مرا گرفت که شاید واگویه های بالا مختصری از آن باشد.
عذر نوشت: احتمالا متوجه شلوغی ذهن و آشفتگی اینجا شده اید. مدتی است که گرفتاری کار امانم را بریده است. بخاطر کوتاهی هایم از همگی عذر می خواهم.
تبریک نوشت: تولد این استعداد را تبریک میگویم . آتشی است در زیر خاکستر شعر و ادب
گرمکانه: نسل سوخته را در ذهن سوخته خود می خواهند فراموش کنند. اما زنده است و هنوز نفس می کشد.
بیت دهم رو حفظ شدم و کلی بابتش ذوق کردم.ممنون یه عالمه...
درود بر شما
زیبا بود ، من کلا بهم میگن ایراد میگیری به بقیه و خودت چیزی نیستی اما تو اون سه تا بیتی که یکی داشت اولش بنظرم وزن رو بلا آوردی سرش
احتمالا حق با شماست
نه وقت و نه حوصله ای برای ویراشش نبود
شرمنده
سلام امید جان؟
خیلی غافل گیر شدم . و الان احساس مسئولیت کردم




اول تشکر میکنم بخاطر تبریک نوشتت .
خدا بکشه منو
شعر هم بسیار زیبا بود .
امان از دست مشغلات .
امید نمیدونم شغلت چیه . اما لعنت به این عواملی که نسل مارو سوزوندن اگه شغلت جدا از استعدادت باشه
واگه هم جدا نیست . تا باشه از این مشغلات
فدایت
شغلم با علاقه ام زمین تا آسمان است
اینم از بد روزگار است
شایدم خودم
هنر را همیشه باید تقدیر کرد
اگر نکرت باشد به طریق اولی
قربانت
چرا گرمـک به نکـرت میکنی زور؟

که ره طولانیـو مقـصد بسی دور!
چـه تشبیهی تو کردی مقرقـانه! مقرقانه = با اقراق
من اندر قعر چاه, آتش بسی نور!
سلام مرسی از حضورتان


درضمن من دلم از دستم خسته نیست دردم از روزگار وزمانه است که عجب حال گیر شده است نفس آدم نمیاد بالا
خوب بگذریم
انشاله که روزگار با شما اشتی کند
برداشت غلط بنده را نیز عفو بفرمایید
ما یه دوستی داشتیم که می فرمود « نسل سپوخته»
کارش از پخته گذشته
همان سوخته بهتره
خدا نبخشه اونی که جنگ رو شروع کرد و جماعتی رو بیچاره کرد...
خدا لعنت کند بانی جنگ و بانیان ادامه جنگ
نسل سوخته
همین شاید بهترین عنوان برای هم سن و سال های ما باشه و بس
نسلی که با دغدغه های جنگ رشد کرده با خفقان آرادی بالیده و حالا داره از درد بی عشقی رنج می کشه
نسلی که حتی نمی دونه کدوم طرفیه
نسلی که همه عصبی و زود رنج شدند و نمی تونن حتی عشقشون را ابراز کنند
نسلی سوخته و سوخته
بر باد رفته ایم
با برباد رفته هم موافقم
نام با مسمایی است
مثل همیشه
درود و سپاس همیشه ی همیشه
داداش من هم یکی از اعضاء همین نسل هستم و متولد 45 اسب آتشین و باید بگم که برای ما مهم نیست که اونها در ذهن خودشون چی فکر میکنن باید بگم که ما هستیم و هنوز با قلممان زنده بودنمان را اثبات میکنیم
زنده باد نگارش که تا ابد زنده نگه میدارد تن و جان و یاد ما را
اگر ننویسیم که دق میکنیم
ولی تا نفس داریم می گوییم و می نویسیم تا نفس شان بند بیاد از زنده بودن مان
زیباتر از همیشه بود امیدخان
اما از اون نسل به بعد همه سوخته ایم و برباد رفته ایم
نه فقط نسل شما
گمانم شما هم از همین نسلید بانو!
آتشش دامن همه ما را گرفته است
انگار جز به خاکسترمان رضایت نمی دهند
اقا امید سلام
از نسلی حرف زدید که ارزو های جوانیش را با حسرت گره میزد....
هروقت یاد آن روزها میفتم دلم میگیرد چقدر دلم برای آن نسل می سوزد والبته خودم هم....
چرا آشفتگی؟ا
روزگارت سبز و گرمکی باد....
درد یکی است . گذشته را تلخ گذارندیم و اینده را جز در سیاهی نمی بینم

تقدیر تاریکی است
آشفتگی ام از کار است
روزهایی به این شلوغی در طول عمر کاری ام کم داشته ام
البته این هم میگذرد
اگر نسلی بسوزد نسل فرداست


خرابی های امروزیش پیداست
که ما گرچه به خود ظلمی نمودیم
ولیکن ما خوشی ها زدودیم
که تا گردد وطن مشهور دنیا
همه ایند ار دنیا به اینجا
ولش کنم بهتره
حسش نیست امید جان
کجایی که چیزکی خواسته بودی و آمد و امیدوارم در این حال روز
آبی براتشت باشد. ترانه ای شد ناقابل
دلم بدجوری گرفت از این پستت . که تنها شادیت را ارزومند بوده و هستم
درود بر استاد خودم


استاد! شما را دلتنگی اسیر کند با ما چه خواهد کرد
انگار درست حدس زده ام همه در گیر مشغله ها و دلتنگ روزگارند
باز هم شما و قلم جوشنده تان
قربانت
سلام ای شاعر!!!


یکمی هم از این استعدادتون به ما بدین
مثل همیشه عالی...
راستی گرمک بازم ممنون
خیییییییلی خوشحال شد
خوشحالم که باعث خوشحالی شما و ایشان شدم
ممنون و درود
امید وارم بد روزگارت خیلی زود به نیکی تغییر وضعیت دهد و شغلی باب میل و پر درامد داشته باشی
فدایت
خدا کند
درود بر شاعر جدید و پر فروغ ما
سلام امید



آقا نسل شما یه دفعه ای شد نسل سوخته و خیالتون راحت شد که دیگه سوختید
ولی ما چی نیم سوز به دنیا اومدیم ، نصفمون سوخته بود نصف دیگمون یا تو سربازی یا با شکاف نسلا یا ضعیف کشی یا با تورم یا تو گرونی یا تو ...جزقاله میشه
البته اینو میدونم که کباب وقتی کباب میشه که رو آتیش خوب بچرخونیش
بازم میگم فدایی داری
پس شما بیشتر غصه دارید

آقا جامون را حاضریم عوض کنیم