گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

گرمک

شیرین ، خنک ، دلچسب و آبدار

روز معلم


از شمع تو گشته در تن ِ من

اندیشه زلال و سینــه روشن

 

از شب به سحر مرا رساندی

از نــــور  زره نمودی بر تــــن

 




روز معلم بر همه دلسوختگان عرصه علم و  دانش و روشنایی مبارک باد!

روز زن



روز زن را به همه بانوان ایران زمین

این فرشتگان زمینی تبریک می گویم!


خاصه همسر خوبم ، مادر و خواهران عزیز تر از جانم!

چزوندن!


نمیدونم ما کارمند جماعت چه گناهی کرده ایم که اینقدر با گرانی ما را می چزونند!


افزایش حقوق سالیانه که دیگه نگو!


می خوان دق مان بدهند با فلاکت و نداری!

خب زهرخورمان بکنند و خلاص!!!


شتر سواری که دولا دولا نمی شود. می شود؟!!!

از هاله تا واله


جدا دلم به حال محمود می سوزد!


نه به اون به به و چهچه ها که برایش زدند و هندوانه ها که زیر بغلش گذاشتند

تا طرف خودش را در فضا دید


و نه به این شمشیری که از رو برایش کشیده اند تا از پای او را در بیاورند!


واقعا جای ترحم دارد!

دل من!


چه سنگینی تو بـر دوشم، دل من!

ز دستت غصه می نوشم، دل من!

 

به عمــری یک نفس همــراه بودیم

به یک دم کــــن فراموشــم، دل من!

بازم انتخابات!!!

بازم مصیبتی بنام انتخابات در راه است. کلی وعده و دروغ تحویل خواهند داد و بعد هم انگار نه انگار!


تازه اگر به خوبی و خوشی تمام شود و الا ...؟!


بنده که خود را معاف کرده ام و عطایش را به لقایش بخشیده ام!


چون هنوز که هنوز است جای قبلی اش می سوزد؟!

 

 


شعار انتخاباتی امسال: بزک نمیر بهار میاد!

فاطمه



قفس تنگ زمین، بال و پـرم زخمی نمود

علی جانم! بی تو بایـد پــــر پـرواز گشود

 

در کاشانه من سوخت در این آتش کیـن

کسی فریاد نیامد،علی این کینه چه بود؟!

 

به مسلمانی اگـــر بود منم دخـــت نبی

چه کسی ناله من، جز در و دیوار شنــود؟!



گرمک: شهادت بانوی عزیز اسلام،دختر نبی اکرم(ص) بر تمام شیعیان و سینه سوختگانش تسلیت باد!


بدون شرح


گرمک: با عرض تسلیت و اظهار همدردی با کلیه هموطنان استان بوشهرمان و همچنین با عرض پوزش از کارتونی که در بالا گذاشتم. خدا نکرده قصد توهین به احدی از هموطنان مان و یا تمسخر این مصیبت وارده را ندارم، بلکه هشداریست برای حادثه ای که در آینده ای نچندان دور شاید اتفاق بیفتد.

پرونده هسته ای پایان خوش ندارد!

میگویند روزی دختری زیبا از طبقه اشراف چشم مادری را برای پسر جوانش گرفت ، پس طمع کرد و پسر جوانش را به خواستگاری اش برد و چون جواب منفی شنید فردای آنروز لباس و هیبت تازه ای بر تن پسرش کرد و دوباره او را به خواستگاری همراه برد ولی باز هم جواب منفی شنید. او هر روز این کار را تکرار میکرد و جواب منفی می شنید، غافل از تحقیری که در پسر جوان خود ایجاد میکرد. روزی کاسه صبر پسر جوان به سر آمد و به مادرش گفت:

 

طمع تا برده از چشم سرت هوش

ببین! مـا را نموده کمتـــــر از موش


وصال ما نشاید ، دست بـــــــردار!

طمـــــع را خاک کن، او را فراموش





گرمک نوشت: اگر کسی هنوز با خوش خیالی به پایان خوش پرونده هسته ای ایران می نگرد، با عرض معذرت باید بگویم خیلی ساده لوح است!

1392



گرمک: با آرزوی روزهایی خوش و خرم، سال خوبی را برای همه دوستان آرزو دارم